مىبرند؛ مثل اينكه، به قول اميرالمؤمنين(عليه السلام)، با زبان طعن مىگويند ما اين چنين مطلب تازه و بكرى را تاكنون نشنيدهايم، اگر بود به يقين، بزرگان گفته بودند و ما ديده بوديم و به مدرك آن دست مىيافتيم. در حالىكه خودش هم يقين ندارد كه حكم و نظر صحيح چيست، اين سخنان را مىگويد تا با زبان طعن به مخاطب خود بفهماند كه چرا آنها كه بزرگتر از شما بودند چنين نظريهاى را ابراز نكردند؟! شما از كجا مىگوييد؟! پس معلوم مىشود گفته شما درست نيست و دليل ندارد!! و به هرحال گستاخى و تجرّى و بىاحترامى بى حد و مرزى را در حق ديگران روا مىدارد، كه ريشه آن هم جز خودخواهى نيست.
تأثير غرور در رفتار آدمى
اينك كه در آينه كلام مولى الموحدين على(عليه السلام) علت بروز آفتى چون غرور و خودخواهى علمى را مشاهده نموديم، خوب است توصيف حضرت(عليه السلام) را در مورد علما و دانشمندان بدانيم. در كلام حضرت دانشمندان و علما دو دسته هستند؛ يعنى كسانى كه تنها گوشهاى از مسايل علمى را فرا گرفتهاند، دو گونه خلق و خو و رفتار و منش دارند. اينان چون از دو دريچه به علم خود مىنگرند، دو سبك رفتار متفاوت نيز دارند. گروه نخست افرادى هستند كه على(عليه السلام) در توصيف آنها مىفرمايند: آنها دانستههاى خود را در برابر مجهولات خود اندك مىبينند: فَاِنَّ الْعَالِمَ مَنْ عَرَفَ اَنَّ مَا يَعْلَمُ فيِمَا لاَيَعْلَمُ قَليِل؛ دانشمند و عالم دانستههاى خود را در برابر آنچه نمىداند بسيار كم و اندك مىبيند. به تعبيرى ديگر يك انديشه قرآنى در مورد علم خود دارد كه: وَما اوُتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ اِلاَّ قَليِلا[1]. توجه دارد كه ياد گرفتههاى او نسبت به مجهولاتش بيش از چهار كلمه نيست و در برابر مجهولات چيز قابل ملاحظهاى حساب نمىشوند و آنچه مىداند نسبت به چيزى كه نمىداند بسيار كم است. چون اينگونه به دانش خود نگاه مىكند، كه ندانستهها بيشتر از دانستههاست. دانستهها نسبت به ندانستهها چيز قابل توجهى نيست تا بزرگ جلوه كند، از اينرو باعث غرور و خودخواهى نمىگردد. به بيان ديگر آنگاه كه مىبيند تاريكىها زياد است و بين انبوه ندانستهها يك يا چند نقطه سوسو مىزند ديگر نگاهش به آن