اسبها و استراني که مردم از آنها براي مسافرت و جابهجايي کالا استفاده ميکنند، افراد اندکي را متوجه حرکت و سفر به سوي ديار آخرت و نعمت هدايت الهي کند؛ زيرا به جهت توجه به آخرت، در آنها زمينه ذهني لازم براي تداعي معاني و انتقال از يادآوري نعمتهاي دنيوي، به يادکرد نعمتهاي معنوي و از جمله نعمت هدايت الهي وجود دارد. اما براي بيشتر مردم که توجه چنداني به آخرت ندارند، اين انتقال و تداعي معاني حاصل نميشود. شايد هنگامي كه سخن از نعمتهايي چون اسب و استر به ميان ميآيد، ذهن آنها متوجه اسبان زيبا و اصيل و استراني ميشود که بار بيشتري را ميتوانند حمل کنند و مسير طولانيتري ميپيمايند. از اين رو، خداوند در اين آيات نخست با توجه دادن مردم به سير و سفر، ذهنيت و زمينه کافي را براي پرداختن به مسأله سفر اخروي و هدايت الهي فراهم ميآورد و سپس ميفرمايد ما راه مستقيم را به شما نشان داديم که اگر شما با اختيار و انتخاب خويش در آن مسير قرار گيريد به کمال، تعالي و سعادت اخروي ميرسيد.
بنابراين خداوند با استفاده از تداعي معاني بندگان خود را به هدايت خويش و راه مستقيم که مردم را به سعادت ميرساند توجه ميدهد، و يادآور ميشود که حرکت در راه مستقيم جبري نيست و انسانها بايد با اراده و اختيار خويش آن مسير را بپيمايند و اگر خداوند ميخواست، ميتوانست مردم را ناچار به گزينش راه مستقيم کند. نمونه دوم از تداعي معاني و انتقال از نعمتهاي مادي به نعمتهاي معنوي و با هدف رهاندن مردم از غفلت، در سوره زخرف ديده ميشود: