ميشود و با عنايت الهي به محضر ربوبي بار مييابد و طرف نجواي معشوق و معبود ميشود و چنان از شنيدن نجواي او غرق لذت و سرور ميگردد كه حاضر نميشود لحظهاي از آن حال خارج شده و به سخن گفتن با ديگران بپردازد. او تسليم اراده و خواست معبود است و تنها در حد ضرورت و انجام وظيفه به معاشرت با ديگران و پرداختن به امور فردي، خانوادگي و اجتماعي خود ميپردازد و بيشتر وقت خود را صرف عبادت و راز و نياز با خداوند ميكند؛ زيرا با انس با محبوب به آرامشي كامل و عاليترين مرتبه لذت دست مييابد. از اين رو رسول خدا(صلى الله عليه وآله) به نماز عشق ميورزيد و ميفرمود:
«جُعِلَتْ قُرَّه عَيْنيِ فيِ الصَّلوه؛[1] نور چشم من در نماز قرار داده شده است».
آن حضرت به هنگام نماز از معاشرت با غير محبوب و دور ماندن از مجلس انس با معبودْ احساس ناراحتي و ناشكيبي ميكرد، خطاب به مؤذن خويش، بلال، ميفرمود:
«أَرِحْنَا يَا بَلَال؛[2] اي بلال [با گفتن اذان] راحتي و آرامش را به ما بازگردان».
كسي كه خداوند را دوست دارد، نماز و شبزندهداري براي او را نيز دوست ميدارد و از مناجات و راز و نياز با خداوند خسته نميشود؛ اما هنگامي كه توجه به لذّتهاي دنيا دل انسان را فراگرفت و علاقه به
[1] شيخ حر عاملي، وسائل الشيعه، ج 2، باب 89، حديث 11، ص 144. [2] همان.