آرام نميگيرد و زندگي براي او چون جهنم غير قابل تحمل ميشود. بعيد نيست چنين مادري با اين شرايط با پيدا كردن فرزندش و در آغوش كشيدن او از شدت شوق بيهوش شود و حتي جان بدهد. لذت و شادماني ناشي از وصال، نتيجه محبتي است كه بين محب و محبوب وجود دارد و هرچه اين محبت شديدتر باشد، لذت ديدار و وصال بيشتر ميگردد، تا آن جا كه اين محبت به عاليترين مرتبه؛ يعني عشق ميرسد ـ كه نمونه بارز آن در وجود مادر نسبت به فرزند يافت ميشود ـ و همين عشق است كه به هنگام وصال انسان به محبوب و يا وصال مادر به فرزند، شديدترين لذت و شادماني متصور در محبتهاي عادي را براي او به وجود ميآورد.
منشأ پيدايش محبت در انسان
منشأ آن محبت كه برانگيزاننده لذت انس با محبوب است، كمال مطلوبي است كه انسان در محبوب خود سراغ دارد، از اين جهت مادر كه در فرزند خود امري مطلوب و دوست داشتني مييابد از انس با او نهايت لذت را ميبرد؛ اما افراد بيگانه كه چنان كمال مطلوبي را در آن فرزند نمييابند، تمايل و اُنسي با او ندارند و فرزندي كه در نزد مادر زيبا و دوست داشتني جلوه كرده، ممكن است حتي به نظر آنان زشت باشد. مادر همه چيز فرزندش را دوست دارد حتي سخن گفتنهاي كودكانه و حركات و رفتارهاي او را با تمام وجود ميپذيرد و با ديدن آنها سرشار از لذت ميشود؛ اما آن رفتار براي ديگران عادي و بياهميت است.