مسلمانان واقعى از مكه ـ و مناطق ديگر ـ به مدينه مهاجرت نكردند. مقصود آنان از اين كار اين بود كه در هر حال مشخص نشود كه طرفدار چه گروهى هستند، تا در جنگ ميان مسلمانان با مشركان ـ چه مسلمانان بر مشركان پيروز شوند و چه بر عكس ـ آنها از خسارت جنگ بركنار بمانند و پس از جنگ بتوانند از حمايتهاى طرف پيروز بهره مند شوند. اين روش كلى بسيارى از سياست مداران است كه موضع خود را صريح و روشن بيان نمىكنند تا بتوانند بر موج سوار شوند و در هيچ حال از قافله عقب نمانند.
در هر صورت، براى مقابله با اين ترفند منافقان، خداوند مسلمانان را موظف مىسازد كه منافقان را در بوته آزمايش قرار دهند تا درستى يا نادرستى ادّعاى مسلمانى آنان روشن شود. يكى از مصاديق آزمايش آنها تن دادن به هجرت به مدينه به همراه مسلمانان بود. خداوند در اين آيه مىفرمايد، اگر آنان همراه مؤمنان مهاجرت كردند، با ايشان طرح دوستى درافكنيد، و گرنه هرگز نبايد با آنان دوست شويد؛ بلكه فرمان مىدهد كه با آنان برخوردهاى سخت و خشن داشته باشيد. به هر حال، خداى متعال مسلمانان را هشيار مىكند كه فريب ظاهر اين فرصت طلبان را نخورند و تا وقتى كه به راستى متحول نشده اند و راست گويى آنان محرز نشده، به ايشان اعتماد و با آنان دوستى نكنند.
به لحاظ ذكر اين قسم از جنگهاى اسلامى، مناسب است در اين جا بحثى كوتاه داشته باشيم در اين كه اصولا «منافق» به چه كسى گفته مىشود.
اصطلاح «منافق» در كاربرد قرآنى آن، مفهومى گسترده و پردامنه دارد و مصاديقى متنوّع و گوناگون را دربر مىگيرد كه ما در اين جا عمده آنها را