من هم اراده مىكنم، تو كى هستى، از خودت چه دارى؟ مىگويد خدا در قرآن اينطور فرموده و اين قانون را وضع كرده است اما به نظر من اگر اينطور باشد بهتر است. عجب! يعنى شما يك شعور دارى كه در خدا نيست و خدا آن شعور را ندارد و نمىفهميده است كه چطور بايد باشد؟ پس تو در اين شعورت خدا هستى و شعورت از خدا نيست، اگر از خداست كه خدا بالاترش را دارد. اگر تو چيزى مىفهمى كه خدا نمىفهمد، پس در اين فهم خود، تو خداى فهمت هستى، اين فهمت را از خدا نگرفتهاى!
اسلام يعنى «انقياد» يعنى تسليم بودن. چگونه ممكن است كسى ادّعاى اسلام كند اما در مقابل فرمان خدا چون و چرا داشته باشد، اظهار نظر كند كه اين حكم اهانت به مقام زن است، آن حكم غير انسانى است، و چيزهايى از اين قبيل، به اين دليل امام مىفرمايد كه اينها خونشان هدر است كه اساس اسلام در اينها نيست. البته اين حكم فقهىاست و مدارك خاصى دارد ولى توجيه و تبيين اين حكم بر اساس بينش اسلامى همين است كه عرض كردم، چون بازگشت انكار يك حكم ضرورى به انكار ربوبيّت تشريعى الهىاست چنين كسى، مثل ابليس است ولو هزار سال نماز بخواند، هزار سال مبارزه و جهاد بكند وقتى يك حكم اسلام را كه در نص قرآن هست قبول ندارد خونش هدر است، زنش هم بر او حرام است. اموالش هم به وارث مسلمانش منتقل مىشود و مال خودش نيست. پس براى اسلام يك حد نصابى است. در مقابل خدا چون و چرا كردن با اسلام نمىسازد.
اسلام يعنى تسليم شدن. اگر هر جا اظهار شخصيت خوب باشد در مقابل خدا عجز و شكستگى و افتادگى و بندگى خوب است. اينكه بعضى تصور كردهاند كه اسلام حتى نخواسته است انسان در مقابل خدا ذليل باشد چيزى از اسلام نفهميدهاند. انسان در مقابل خدا بالاترين مراتب ذلت را دارد و بايد اين مرتبهى ذلت را اظهار كند. كمال انسان در اين است كه در مقابل خدا ذليل باشد. عبادت يعنى همين. مرگ ما، اسلام بى عبادت هم داريم و عبادت هم مگر بدون اظهار ذلت ممكن مىشود؟ پس چگونه مىتوان گفت كه اسلام حتى نخواسته است انسان در مقابل خدا ذليل باشد؟ اسلام جز اين نيست، اسلام انقياد است. «كَفى بى عِزّاً اَنْ اَكُونَ لَكَ عَبْداً وَ كَفى بى فَخْراً اَنْ تَكُونَ لى رَبَّاً».[1]
اسلام مىگويد پيشانيت را در مقابل خدا به خاك بگذار، صورتت را هم به خاك بمال:
[1] مفاتيح الجنان از مناجات اميرالمؤمنين عليه اسلام بعد از مناجات منظوم و قبل از شروع باعمال ماه رجب چاپ كتابفروشى اسلاميه ص 131.