بى حاصل نيست، اينكه قرآن اينقدر تأكيد مىكند براى اين است كه ما از آن استفاده ببريم، چون خيلى مهم است. ابليس معتقد به خالقيت الله بود به چه دليل؟ قرآن مىفرمايد: وقتى خدا به او فرمود چرا به آدم سجده نكردى؟ گفت:
من از او بهترم چرا براى او سجده كنم؟ در اين مكالمه انكار خالقيت خدا نيست، تصريح است به اينكه تو خالق من و اويى «خَلَقْتَنى مِن نار وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طين» قبول داشت كه الله هست، الله خالق جهان و از جمله هم شيطان و هم انسان است. پس اعتقاد به خالقيت الله داشت. اعتقاد به ربوبيّت چطور؟:
حجر / 39: «قالَ رَبِّ بِما اَغْوَيْتَنى لاَُزَيِنَنَّ لَهُم...».
خدا را به عنوان ربّ هم ياد مىكند و مىگويد: «پروردگارا» پس اعتقاده به ربوبيت الله هم داشته است. اعتقاد به معاد هم داشته:
حجر / 36: «فَأَنْظِرْنى اِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ».
بعد كه خدا فرمود تو مورد لعنت و غضب من هستى گفت من يك خواهش دارم و آن اين است كه مرا تا روز قيامت مهلت بدهى يعنى تا روز قيامت عمر مرا طولانى كن، تا همه آدميزادگان را بفريبم.
معلوم مىشود به روز قيامتى هم معتقد بوده است. «اِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ» تا روزى كه مردم زنده و آدميزادگان برانگيخته مىشوند، تا آن روز مرا مهلت بده. پس اين اعتقادات را داشت، اگر يكايك آنها براى كمال و فضيلت كافى باشد، او چندين مرتبه فضيلت را دارد يعنى هم به وجود خدا معتقد است، هم به وحدت خدا و هم به خالقيت، هم به ربوبيّت، هم به معاد، همهى اينها را معتقد بود.
در نهج البلاغه داريم: «وَ قَدْ عَبَدَ اللهَ سِتَّةَ الافِ سَنَة لا يُدْرى أمِنْ سِنِى الدُّنْيا اَمْ مِنْ سِنِى اْلاخِرَةِ»[1] ابليس شش هزار سال عبادت خدا كرد سالهايى كه معلوم نيست از سالهاى دنيا يا از سالهاى آخرت بوده است.
ابليس قبل از آفرينش آدم شش هزار سال (فرض كنيم از همين سالهاى دنيا) عبادت خدا