هركجا پيدا كرديد، آنها را بكشيد. (مانند مشركان پليدى كه مسلمانان را از خانه هايشان بيرون رانده بودند) حتى چنين مشركانى معتقد نبودند كه آفرينندهى عالم چندتاست؛ اينها معتقد بودند كه كارگردانان جهان، متعدد هستند. ملائكه كارگردانان جهان هستند و اينها دختران خدا هستند. خدا چند تا دختر دارد (كم يا زياد بستگى به سخاوت آنها داشت!) اين دختران خدا كارگردانان جهان هستند و بتها را به عنوان مجسمههاى آنها مىساختند و پرستش مىكردند، به خاطر اينكه به آن ملائكه تقرب پيدا كنند؛ ملائكه هم كارگردانان جهان هستند.
از طرفى اين دختران خيلى خيلى پيش خدا عزيز هستند؛ خدا روى حرف اينها حرف نمىزند. وقتى چيزى از او بخواهند ديگر حرفشان را به زمين نمىاندازد. بنابراين شفيعشان پيش خدا هم خواهند بود.
شركشان در ربوبيت و عبادت بود. همينطور مشركانى كه در زمان حضرت يوسف بودند در مورد آنان قرآن نمىفرمايد كه «اخالق واحد خيرٌ ام خالقون متعددون»، بلكه مىفرمايد:
يوسف / 39: «ءَاَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ اَمِ اللهُ الْواحِدُ القَهّارُ».
پيداست شرك آنها در ربوبيّت بوده است. آيا اگر كسى معتقد شد خالق يكىاست اما ارباب جهان متعدد است، و جها ربها و صاحب اختياران متعدد دارد مثلا اختيار زمين با يكى ست، و اختيار حيوانات با يكى؛ اختيار خشكى با يكىاست و اختيار دريا با يكى ولى همه را الله آفريده است؛ چنين شخصى از نظر اسلام موحد است يا مشرك؟ بدون شك، اين هم مشرك است يعنى توحيد در خالقيّت كافى نيست. حالا اگر كسى معتقد شد كه مدبّر تكوينى جهان يكىاست، همان الله كه جهان را آفريده است و تدبير تكوينى هم مىكند، ولى كسانى نيز هستند كه حق دارند براى مردم قانون وضع كنند و اطاعت اينها واجب است مثل اطاعت خدا. خدا قانونى مىفرستد و احياناً مىگويد فلان كار را بكنيد؛ كسان ديگرى هم هستند، آنها هم در كنار خدا يك قانون ديگرى وضع مىكند و مىگويند اين هم بايد انجام بشود؛ مردم هم بگويند چَشم؛ هم آنچه خدا گفته بايد انجام بشود و هم آنچه اينان گفتهاند و مثل اطاعت خدا، اطاعت آنها هم واجب است. اين شرك در ربوبيّت تشريعىاست: