تقرّب به «كامل مطلق» است و پرستشهاى انحرافى و شركآميز در اثر تلقينات و تربيتهاى غلط و يا در اثر جهل و خطاى در تطبيق، پديد مىآيد «كُلُّ مَوْلُود يُولَدُ عَلَى الفِطْرَةِ...»[1]
بر حسب اين تفسير، آيهى شريفه مستقيماً ناظر به «خداشناسى» نيست ولى مىتوان گفت كه لازمهى فطرى بودن «خداپرستى» وجود نوعى شناخت فطرى نسبت به خداى متعال است زيرا بايد انسان خدا را بشناسد تا او را بپرستد، و در صورتيكه گرايش به خداپرستى امرى فطرى باشد شناخت او هم فطرى خواهد بود.
در «كافى» از امام باقر(عليه السلام) روايت كرده است كه در تفسير آيهى شريف فرمودهاند: «فَطَرَهُمْ عَلَى الْمَعْرِفَةِ بِهِ»[2] يعنى خدا انسان را بر معرفت خودش سرشته است.
هنگامى كه پروردگارت از پُشت آدمى زادگان فرزندانشان را برآورد و ايشان را بر خودشان شاهد قرار داد كه آيا من پروردگار شما نيستم؟ گفتند: چرا، شهادت داديم. (و خدا اين كار را انجام داد) تا روز قيامت نگوييد كه ما از اين مطلب غافل بوديم، يا نگوييد كه پدران ما قبلا شرك ورزيدند و ما نسلى بوديم از پَسِ ايشان (و دنباله رو آنان) پس آيا ما را به خاطر كارهاى باطل گرايان تباه مىسازى؟
اين آيه از آيات مشكل قرآن از نظر تفسير است و از جهات متعدّدى جاى بحث گسترده دارد ولى پرداختن به همهى آنها ما را از هدفى كه در اينجا داريم دور مىكند. مفسّران در مقام توضيح جمله جملهى اين آيه و ارتباط اين مطالب با هم و بيان لُبِّ معناى اين آيه، اختلاف نظرهايى دارند، سؤالهاى زيادى پيرامون جمله جملهى اين دو آيه مطرح است. تا آنجا كه بعضى گفتهاند ما از اين آيه چيزى سر در نمىآوريم، از آيات متشابه است و بايد علمِ به آن را به اهلش واگذاريم. ولى انصاف بايد داد كه اگرچه در نكتههاى دقيقى از اين آيات ابهاماتى وجود
[1] كافى، ج 2، ص 13 (ط دارالكتب الاسلاميه). [2] كافى، ج 2، ص 13 (ط دارالكتب الاسلاميه).