پذيرش امر. پس اگر معاد بخواهد تحقّق يابد و روح بازگردد؛كسى بايد داراى چنين قدرتى باشد كه ارواح در اختيار او باشد تا به بدنها باز گرداند از يكسو، و اين تنها كافى نيست بدن هم بايد امكان داشته باشد كه دوباره زنده شود. پس يك شرط در فاعل لازم است و يك شرط در قابل.
شبهه ممكن است در اين جا پيدا شود كه بدنِ متلاشى شده و خاك شده ديگر اين قابليّت را ندارد؛ هرچه هم فاعل قادر باشد؛ مادّه قابل نيست!
براى رفع اين شبهه، خداوند بياناتى دارد[البتّه اين تنظيم به حسب فكر ماست و قرآن به اين صورت نفرموده است؛ بلكه دستهاى از آيات با چنين مقامى، متناسب است] از جمله: شما به همين عالم بنگريد، بيسارى از موادّ بيجان وجود دارد كه خداوند بدانها حيات مىبخشد.
پس چه مانعى دارد نظامى برقرار فرموده باشد كه درنشئهى ديگرى؛ همهى مردهها زنده شوند؟
خداوند در آيات بسيارى، اشاره به زنده شدن گياهان مىفرمايد:
خداست كه باد را پيشاپيش رحمتش (باران)، به مژده مىفرستد تا آنگاه كه بادها، ابرهاى سنگين را با خود بردارند؛ و مىرانيم اين ابر را به سرزمين مرده و با آن ابر، آب فرو مىباريم و با آن هرگونه ثمرى را مىرويانيم؛ مردگان را نيز همينگونه زنده مىسازيم؛ باشد كه پند گيريد.
يعنى اينكه بيان كرديم زمين مرده چگونه زنده مىشود براى اين بود كه متذكّر شويد كه معاد نيز ممكن است.
اى مردم، اگر در مورد رستخيز در شكّ به سر مىبريد: بدانيد كه ما شما را از خاك و سپس از نطفه آفريديم. ...و مىبينى زمين آرام و خاموش است؛ پس چون بر آن آب (باران) مىباريم؛ به جنب و جوش مىافتد و مىبالد و از هرگونه گياه شادى بخش و خرّم، مىرويد.