از آن عالم نازل مىشود؛ اشكال ندارد كه بهشت هم مادّى و جسمانى باشد و از عالم غير مادّى نازل شود؛ اگرچه نزول، مكانى نيست، چنانكه نزول «روزى» هم مكانى نيست.
(خداوند) امر (عالم) را از سوى آسمان به طرف زمين؛ تدبير مىفرمايد و سپس بدو فرا باز مىگردد در روزى كه همچند هزار سال در شمار شماياناست.
«اِلَى الاَْرْض»دلالت دارد بر اينكه در تدبير، معناى نزول نيز تضمين شده است. زيراتدبير با «ِالى» متعدّى نمىشود؛ و سپس مىفرمايد: همين «امر»؛ دوباره به سوى «او» فرا مىرود؛ ظاهراً ضميرْ «ِالَيْهِ» به خداوند بر مىگردد نه به آسمان.
در اين آيه نيز پيداست كه سماء، عالم مجرّد است؛ زيرا خدا كه در آسمان نيست؛ خدا در همه جا حضور دارد؛ پس مىتوان نتيجه گرفت كه منظور از سماء در اين آيه، سماء جسمانى نباشد بلكه همان عالم (مجردّى) است كه خزائن همه چيز در آنجاست.
آيات ديگرى نيز در همين زمينه وجود دارد كه مىتوان از آنها همين بهره را بُرد كه سماء غير جسمانى نيز وجود دارد.
از پارهاى آيات (ـ كه در واقع به اعتبار، دسته سوّماند ـ) هم، بر مىآيد كه ظاهراً منظور از «سماء» در آنها يكى از سموات سبع، حتّى، نيست و آن در جائى است كه مىفرمايد: آب را از آسمان نازل مىكنيم: