بعداً خواهيم گفت كه طبق استظهار و دريافت ما از آيات، آسمانهاى هفتگانه در ديدرس ما نيست و بر آنچه ما مىبينيم احاطه دارد: نيز مىدانيم كه آب از هيچ كره ديگرى نازل نمىشود و مكان نزولى آن جوّ خود زمين است.
[پس در واقع سماء، در ايندسته آيات، در مورد مفهوم سوّمى بكار رفته است بجز سماوات سبعِ مادّى و سمائى كه از عوالم مجرّدات بود.]
ب ـ زمين
1 ـ در قرآن ارجمند؛ واژه «ارض» بدون هيچ شك؛ در مورد كره زمين بكار رفته؛ امّا در پارهاى موارد كلمه «ارض» به صورتهاى ديگرى استعمال شده است.
2 ـ «ارض» به معناى كره زمين، اسم خاصّ است به صورت عَلَم شخصى امّا گاهى نيز، زمين به معنى «قطعات زمين» به كاربرده مىشود و به اين معنى، به «ارضين» قابل جمع بستن است؛ مثلاً در مورد حكم نفى بلدِ «محاربين» مىفرمايد:
مائده / 33: «أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الأَْرْض».
محاربين را به عنوان مجازات، از رمينى كه در آن زندگى مىكنند؛ خارج مىكنند؛ كه پيداست از سرزمين است نه از كره زمين.
پس ارض از نظر ادبى، معناى «جنس» دارد و از نظر منطقى معناى «نوع». در زبانهاى اروپايى ولى بين اين دو معنا گاهى فرق مىگذارند.[1]
3 ـ گاهى ازض به معناى «عالم طبيعت» در برابر سماء كه به معناى عالم ماوراء طبيعت است؛ به كار مىرود:
امّا او (بلعم باعورا) بر زمين، روى آورد و از خواهشهاى خويش پيروى كرد و مَثَل او همان مثل سگ است...
«أَخْلَدَ إِلَى الأَْرْض» يعنى دلبستگى به زمين پيدا كرد، كه يك امر قلبى است؛ آنهم نه دلبستگى به خانه يا تكّهاى از زمين ؛ بلكه دلبستگى به عالم دنيا؛ با اين اطلاق، آسمان مادّى هم ارض است.
[1] مثلاً در زبان فرانسه Laterer بمعنى زمين/ و خاك بكار مىرود. در حاليكه كره زمين Leglobe Terrestreيا notre Globeبكار مىبرند. و به زمين زراعى Leterror گفته مىشود. در انگليسى نيز كره زمين را Eartheو زمين را مىگويند.