سپس به چيرگى به سوى آسمان برآمد[2]، همان هنگام كه آسمان دود بود[3] و به آن فرمود: ـ و نيز به زمين ـ خواه ناخواه (با گزير يا ناگزير) فراز آييد!
هر دوان گفتند: «گردن نهاده» برآمديم[4]؛ پس هفت آسمان از ايشان، سرانجام يافت.
از ظاهر آيه بر مىآيد: آنچه كه بعدها، آسمان هفتگانه شد؛ در آغاز به صورت وحدت موجود بوده است و از دخان (= دود يا به تعبير امروز گاز) و خداوند ـ عزّاسمه ـ آن را به صورت هفت موجود در آورد و هفت آسمان پديدار شد.
در اينجا، اگر كسى احتمال بدهد كه اين دود (يا گاز)، مادّى نيست؛ ظاهراً بايد ذهن خود را متّهم كند! دخان، دخان مادّى است و تعبير هفت آسمان؛ تعبيرى است كه در ماديّات بكار ميرود و با مجرّدات مناسبتى ندارد. پس از آيه، بدينطريق برآمد كه سماوات هفتگانه، مادّى هستند.
آسمان و زمين
الف ـ آسمان
امّا اين دليل بر اين مطلب نمىتواند بود كه «سماء» در همه جا به معناى مادّى، بكار رفته باشد و ممكن است در برخى از موارد به منظور علّو در مرتبه وجود و موجود عالى، بكار گرفته شده باشد؛ از جمله در اين آيات:
1 ـ الذاريات / 22: «وَفِي السَّماءِ رِزْقُكُمْ وَما تُوعَدُون».
روزىتان و آنچه به شما وعده داده مىشود( كه ظاهراً بهشت، منظور است)، در آسمان قرار دارد.
اگر كسى در اينمورد بپندارد كه چون «آب» كه حيات و زندگى از اوست، از آسمان مىبارد و بدينجهت در ايه منشأ رزق را، آسمان دانسته است؛ سخنى سازگار با معناى حقيقت نگفته است؛ زيرا مىدانيم كه «روزى» در آسمان نيست و روشنتر اين مىبود كه مىفرمود: «وَ فِى الْاَرضِ رِزْقُكُم»؛ چرا كه حقيقةً «روزى» آدمى در زمين است.
1ـثُمَّ چه به حسب ترتيب زمانى باشد يا لفظى.
[2] سپس به آسمان پرداخت؛ اِسْتَوى: در اصل لغت يعنى سوار شد.
3ـوَ هِىَ دُخانٌ: ظاهراً واو حاليّه است: در حاليكه آسمان دود يا به تعبير امروزى: گاز بود.
[4] اينكه منظور ازاين مكالمه چيست؛ آيا واقعاً كلامى در بين بوده است و آسمان و زمين شنيدهاند يا اين تعبير كنايه از انقياد مخلوق در برابر خالق است؛ اينك مورد بحث ما نيست.