ولى به عنوان نمونه، بهترين طرحهاييكه براى تقسيم بندى معارف قرآن عرضه مىشود، ذكر مىكنيم تا در بين آنها يكى را انتخاب كنيم):
1ـ شايد ذهن با اين تقسيم بندى بيشتر آشنا باشد كه محتواى دين به سه قسم تقسيم مىشود، (1ـ عقايد؛ 2 ـ اخلاق؛ 3ـ احكام). در تفسير الميزان هم در بسيارى از موارد اين روش يادآورى شده است. پس يك نوع تقسيم بندى اين است كه تمام معارف قرآن را به سه قسم تقسيم كنيم، يك دسته در باب اصول عقايد (توحيد، نبوّت، معاد، عدل و امامت)، و جزئيات اين اصول، مثلا جزئيّات عالم برزخ. دستهى ديگر در باب اخلاق و دستهى سوّم، در باب احكام، كه البته فُقهاى ما در باب احكام اين كار را كرده و كتابهايى در موضوع آياتُ الاَحْكام نوشتهاند مانند كَنْزُ الْعِرفان و زُبْدَةُ الْبَيان.
اين طرح شايد به نظر خيلى خوب بيايد ـ و طرح خوبى هم هست ـ ولى مىتوان اندكى از آن خردهگيرى كرد: يكى اينكه گنجانيدن همهى مفاهيم قرآن در اين سه بخش مشكل است. مثلا يك بخش مهم از آيات قرآن دربارهى تاريخ انبياء و داستانهاى پيامبران است. هرچند در ضمن داستان نكتههاى توحيدى و تشريعى و اخلاقى هم هست. ولى مجموعهى داستان نه اينست و نه آن. بلكه بخش خاصى است كه اگر جمله جمله كنيم، ديگر داستان نخواهد بود و اگر كسى بخواهد نظر قرآن را دربارهى اصحاب كهف بداند، معلوم نيست به كدام باب بايد رجوع كند و بابى روشن و گويا كه انسان بتواند داستانها را در آن مشخصاً پيدا كند وجود نخواهد داشت.
يك اشكال جزئى ديگر هم وجود دارد و آن اينكه خود اين سه قسم رابطهى روشنى با يكديگر ندارند و بايد با تكلّف رابطهاى بين آنها برقرار كرد. البته اين اشكالات خيلى جزئى ست و اگر طرح بهترى پيدا نكرديم، مىتوانيم به همين طرح عمل كنيم.
2 ـ طرح دوم مبنى بر اين است كه بگوييم قرآن براى هدايت انسانهاست «هُدًى لِلْنّاسِ»، و انسان، داراى ابعاد گوناگون مادّى، معنوى، فردى، اجتماعى، دنيوى و اخروى است و لذا معارف قرآن را بر حسب ابعاد وجود انسان دستهبندى مىكنيم، و به اين ترتيب، محور تقسيم بندى را خود «انسان» قرار مىدهيم.
اين كار البته شدنى است و اشكال اساسى هم ندارد. ولى به نظر مىرسد كه اشكال فنى آن از طرح اوّل بيشتر است. چرا كه وقتى با دقائق مفاهيم قرآن آشنا مىشويم، مىبينيم كه خود انسان را محور قرار دادن، از نظر قرآن، خيلى مورد قبول نيست. و اين يك نوع گرايش