خداي متعالي، عين ربط و تعلق و وابستگي است و هيچكدام هيچگونه استقلالي از خودشان ندارند.
به بيان ديگر، كار اختياري انسان با وصف اختياريت مورد قضاي الهي است، و اختياري بودن آن از مشخصات و از شئون تقدير آن است. پس اگر بهصورت جبري تحقق يابد قضاي الهي تخلف يافته است.
خاستگاه اصلي اشكال اين است كه توهم ميشود كه اگر كاري متعلق قضا و قدر الهي باشد ديگر جايي براي اختيار و انتخاب فاعل نخواهد داشت. در صورتي كه كار اختياري، صرفنظر از ارادهٔ فاعل ضرورت نمييابد و هر معلولي تنها از راه اسباب خودش متعلق قضا و قدر الهي قرار ميگيرد.
حاصل آنكه، تقدير و قضاي علمي، دو مرتبهٔ از علم فعلي است كه يكي (تقدير علمي) از انكشاف رابطهٔ معلول با علل ناقصهاش انتزاع ميشود و ديگري (قضاي علمي) از انكشاف رابطهٔ معلول با علت تامهاش، و برحسب آنچه از آيات و روايات استفاده ميشود، مرتبهٔ تقدير علمي، به «لوح محو و اثبات» و مرتبهٔ قضاي علمي به «لوح محفوظ» نسبت داده ميشود، و كساني كه بتوانند از اين الواح آگاه شوند، از علم مربوط به آنها مطلع ميگردند.
و اما تقدير عيني عبارت است از تدبير مخلوقات بهگونهاي كه پديدهها و آثار خاصي بر آنها مترتب گردد و طبعاً بهحسب قرب و بُعد به هر پديدهاي متفاوت خواهد بود، چنانكه نسبت به جنس و نوع و شخص و حالات شخص نيز تفاوت خواهد داشت؛ مثلاً تقدير نوع انسان اين است كه از مبدأ زماني خاصي تا سرآمد معيّني در كرهٔ زمين زندگي كند و تقدير هر فردي اين است كه در مقطع زماني محدود و از پدر و مادر معيّني بهوجود بيايد، و همچنين تقدير روزي و ساير شئون زندگي و افعال اختياريش عبارت است از فراهم شدن شرايط خاص براي هريك از آنها.
و اما قضاي عيني، عبارت است از رسيدن هر معلولي به حد ضرورت وجودي از راه تحقق علت تامهاش، و از جمله، رسيدن افعال اختياري به حدضرورت از راه ارادهٔ فاعل