قريب آنها، و چون هيچ مخلوقي استقلالي در وجود و آثار وجودي ندارد، طبعاً ايجاب همهٔ پديدهها مستند به خداي متعالي خواهد بود كه داراي غنيٰ و استقلال مطلق است.
لازم به تذكر است كه قضا به اين معنا، قابل تغيير نخواهد بود و بنابراين آنچه در روايات شريفه دربارهٔ تغيير قضا وارد شده، بهمعناي قضاي مرادف با تقدير است كه حتمي بودن و نبودن آن نسبي ميباشد.
ضمناً روشن شد كه تقدير عيني از آن جهت كه مربوط به روابط امكاني پديدههاست، قابل تغيير ميباشد و همين تغيير در تقديرات است كه در متون ديني بهنام «بداء» ناميده شده و به لوح محو و اثبات نسبت داده شده است يَمْحُوا اللّهُ ما يَشاءُ وَيُثْبِتُ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ.[1] و نيز تقدير علمي به تبع تقدير عيني تغييرپذير است؛ زيرا تقدير علمي، علم به نسبت امكاني و تحقق پديده بهطور مشروط است، نه علم به نسبت ضروري و تحقق پديده بهطور مطلق.
فايدهٔ اين بحث
با توجه به تأكيدي كه در تعاليم ديني در مورد اعتقاد به قضا و قدر شده است، اين سؤال مطرح ميشود كه راز اين تأكيدها چيست؟
پاسخ اين است كه اعتقاد به قضا و قدر، دو نوع فايدهٔ مهم علمي و عملي دارد: اما فايدهٔ علمي آن، بالا رفتن سطح معرفت انسان نسبت به تدبير الهي، و آمادگي براي درك توحيد افعالي بهمعناي توحيد در افاضهٔ وجود، و توجه به حضور الهي در مقام تدبير همهٔ شئون جهان و انسان است كه تأثير بسزايي در كمال نفس در بُعد عقلاني دارد، و اساساً هرقدر معرفت انسان نسبت به صفات و افعال الهي عميقتر و استوارتر شود، بر كمالات نفساني او افزوده ميگردد.
و اما از نظر عملي، دو فايدهٔ مهم بر اين اعتقاد مترتب ميشود: يكي آنكه هنگامي كه