علم بهكار خودش و ويژگيهاي آن دارد و نتيجهٔ آن را دوست ميدارد و ازاينرو آن را انجام ميدهد.
حال، اگر كاري را در نظر بگيريم كه ميبايست بهصورت تدريجي و با تسبيب اسباب و فراهم كردن مقدمات انجام بگيرد، در اينجا لازم است ارتباط كار با مقدمات و شرايط زماني و مكاني در نظر گرفته شود و مقدمات بهصورتي تنظيم شود كه كار با حدود و مشخصات معيّن انجام گيرد و نتيجهٔ مطلوب بدهد.
اين بررسي و سنجش و اندازهگيري و تعيين حدود و مشخصات را ميتوان «تقدير كار» ناميد كه در ظرف علم، «تقدير علمي» و در ظرف خارج، «تقدير عيني» ناميده ميشود. همچنين ميتوان مرحلهٔ نهايي را «قضاء» ناميد كه باز در ظرف علم، «قضاء علمي» و در ظرف خارج، «قضاء عيني» ناميده ميشود.
اينك با توجه به مقدمات مذكور، اين آيهٔ شريفه را مورد دقت قرار ميدهيم: وَإِذا قَضي أَمْراً فَإِنَّما يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُون.[1] در اين آيهٔ كريمه، وجود هر مخلوقي كه با جملهٔ «فيكون» به آن اشاره شده، مترتب بر امرِ «كن» از ناحيهٔ آفريدگار متعالي قرار داده شده كه نظير ترتب «وجود» بر «ايجاد» در سخنان حكماي الهي است. همچنين ايجاد، مترتب بر قضاي الهي دانسته شده كه طبعاً «مقضي بودن» نتيجهٔ آن خواهد بود، و اين دو مفهوم (قضا كردن و مقضي شدن) قابل انطباق بر «ايجاب» و «وجوب» در كلمات ايشان است؛ و چون ايجاب، متوقف بر تماميت علت است و جزء اخير از علت فعل اختياري، ارادهٔ فاعل ميباشد، ميبايست مرتبهٔ «اراده» را قبل از مرتبهٔ «قضاء» بهحساب آورد إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُون.[2]
نكتهايراكه بايددر اينجا خاطرنشان كنيم اين است كه همانگونه كه در درسهاي گذشته بيان شد، فعل و صفات فعليه، از جهت انتساب به خداي متعالي، منزه از قيود