ولي بايد توجه داشت كه از دست دادن اختيار مراتبي دارد؛ مثلاً كسي كه مورد تهديد قرار ميگيرد و كاري را از روي اكراه انجام ميدهد، كار وي نوعي كار جبري تلقي ميگردد. همچنين كسي كه در شرايط خاصي ناچار ميشود كه براي ادامهٔ حياتش از گوشت ميته استفاده كند، كار وي نيز نوعي كار جبري بهحساب ميآيد. اما چنان نيست كه در موارد اكراه و اضطرار بهكلي سلب اختيار شود، بلكه دايرهٔ اختيار فاعل نسبت به شرايط عادي محدودتر ميگردد. ظاهراً منظور فلاسفه از فاعل بالجبر چنين مواردي نيست، بلكه منظور موردي است كه اختيار فاعل بهكلي سلب شود. ازاينرو ميتوان گفت كه چنين فعلي در واقع از «اجباركننده» صادر ميشود و نسبت آن به شخص «اجبارشونده»، نسبت انفعال است، چنانكه در مورد فعل قسري نيز اشاره شد.
3. پيش از آنكه فلاسفهٔ اسلامي انواع مختلف فاعلهاي ارادي از قبيل فاعل بالعنايه و فاعل بالرضا و فاعل بالتجلي را اثبات كنند، چنين تصور ميشد كه فاعل مختار منحصر به فاعل بالقصد است، ازاينرو بعضي از متكلمين فاعليت خداي متعالي را هم از همين قبيل ميدانستند و حتي بعد از آنكه فلاسفهٔ اسلامي ساحت الهي را از اينگونه فاعليت كه مستلزم نقص و صفات امكاني است منزه دانستند، بعضي از متكلمين ايشان را متهم به انكار مختار بودن پروردگار نمودند. ولي حقيقت اين است كه عاليترين مراتب اختيار، منحصر به ذات مقدس الهي است و نازلترين مراتب آن در فاعل بالقصد وجود دارد. براي روشن شدن اين مطلب لازم است توضيحي دربارهٔ اراده و اختيار بدهيم.
اراده و اختيار
واژههاي اراده و اختيار كاربردهاي مختلفي دارند كه كمابيش داراي مناسبتهايي با يكديگر ميباشند، ولي غفلت از اختلاف آنها موجب خلط و اشتباه ميشود. ازاينرو نخست به موارد استعمال هريك اشاره ميكنيم و آنگاه به تطبيق آنها بر اقسام فاعل ميپردازيم:
واژهٔ «اراده» معناي عامي دارد كه تقريباً مرادف با دوستداشتن و پسنديدن است و به