همين معنا در مورد خداي متعالي هم بهكار ميرود، چنانكه در مورد انسان بهعنوان يك كيفيت نفساني (در برابر كراهت) شناخته ميشود، و از اين جهت همانند علم است كه از يك سوي شامل علم ذاتي الهي ميشود، و از سوي ديگر شامل علوم حصولي انسان، كه از قبيل كيفيات نفساني بهشمار ميآيند. به خواست خدا در بخش خداشناسي توضيح بيشتري دربارهٔ آن خواهد آمد.
لازم به تذكر است كه «ارادهٔ تشريعي» كه به فعل اختياري فاعل ديگري تعلق ميگيرد نيز يكي از مصاديق اراده بهمعناي عام آن است.
معناي دوم اراده، تصميم گرفتن بر انجام كاري است و متوقف بر تصور كار و تصديق به نوعي فايده (ازجمله لذت) براي آن ميباشد و بهعنوان نشانهاي از «فصل حقيقي» حيوان (متحرك بالاراده) و نيز از مشخصات «فاعل بالقصد» بهشمار ميرود، و دربارهٔ حقيقت آن بحثهايي انجام گرفته و بسياري از فلاسفه آن را از قبيل كيفيات نفساني و مقابل «كراهت» شمردهاند، ولي بهنظر ميرسد كه اراده به اين معنا، فعل نفس است و ضدي ندارد، و با اندكي مسامحه ميتوان حالت تحير و دودلي را مقابل آن بهحساب آورد.
معناي اخصي براي اراده ذكر شده كه اختصاص به موجود عاقل دارد و آن عبارت است از تصميمي كه ناشي از ترجيح عقلاني باشد، و به اين معنا دربارهٔ حيوانات بهكار نميرود. طبق اين معنا، فعل ارادي مرادف با فعل تدبيري و در برابر فعل غريزي و التذاذي خالص قرار ميگيرد.
واژهٔ «اختيار» نيز معناي عامي دارد كه در مقابل جبر محض قرار ميگيرد و آن عبارت است از اينكه فاعل ذيشعور كاري را براساس خواست خودش و بدون اينكه مقهور فاعل ديگري واقع شود انجام دهد.
معناي دوم اختيار اين است كه فاعلي داراي دو نوع گرايش متضاد باشد و يكي را بر ديگري ترجيح دهد و به اين معنا، مساوي با انتخاب و گزينش بوده، ملاك تكليف و پاداش و كيفر بهشمار ميرود.