[1] . علاقه شديد ابراهيم عليه السلام براى رسيدن به مرتبه يقين در
دلايل معاد موجب گرديد درخواست مكاشفه احياى مردگان نمايد. (تفسير التحرير و
التنوير، ج 3، جزء 3، ص 39)
[2] . پرسش ابراهيم عليه السلام از مشاهده فعل خداوند از زنده
نمودن مردگان بوده است و اين امر محسوسى نيست، اگرچه از امر محسوس هم جدا نيست كه
آن پذيرش حيات در اجزاى مادى و صورت بندى در شكل موجود زنده است. (الميزان، ج 2، ص
374)
[3] . انسان پس از بهرهمندى از ايمان و هدايت، همانند كسى است كه
پس از مرگ زنده شده باشد و در پى آن از نورانيّتى برخوردار مىشود كه در شعاع آن
خير و شرّ خود را تشخيص مىدهد و امورى را مىبيند كه ديگر مردمان نمىبينند و
چيزهايى را مىشنود و درك مىكند كه ديگران از فهم آن ناتوانند و از شعورى مافوق
شعور ديگران برخوردار است. (الميزان، ج 7، ص 337-/ 338)
[4] . نكره آمدن «فرقاناً» دلالت دارد كه بصيرت خدادادى، بصيرتى
ويژه و غير از عقل و فطرت و مانند آن است كه خداوند به عموم انسانها عطا فرموده
است.
[5] . مراد از شرح صدر، بسط آن و قبول حق بر اساس فهم، بصيرت و
عرفان به رشد [و كمال] است. «فهو على نور من ربه» تمثيل صاحب نور هدايت و ايمان
به كسى است كه سوار بر مركب نور باشد كه به واسطه نورانيّت خود آنچه بر سينه فراخ
او بگذرد تشخيص مىدهد كه حق است يا باطل، بر خلاف شخص گمراه كه از اين توانايى
محروم است. (الميزان، ج 17، ص 255).