إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ وَ لا بِقَوْلِ كاهِنٍ
قَلِيلًا ما تَذَكَّرُونَ تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ.[6]
حاقّه (69) 40 و 42 و 43
16. كاهن نبودن پيامبر صلى الله عليه و آله، نعمتى از جانب خداوند در
حق آن حضرت:
فَذَكِّرْ فَما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِكاهِنٍ وَ لا
مَجْنُونٍ.[7]
طور (52) 29
[1] . جمله «قليلًا ما تذكّرون» درصدد توبيخ مشركان به سبب نسبت
كهانت به پيامبر صلى الله عليه و آله است. (الميزان، ج 19، ص 404)
[2] . اين آيه و مابعد آن عطف بر مدخول «فاء» در جمله «فاتّخذوه
وكيلًا» است، پس معنا چنين مىشود: او را وكيل بگير كه لازمه وكيل گرفتن او اين
است كه بر آنچه مىگويند و با آن تو را اذيّت و استهزا مىكنند به امورى از قبيل
كهانت و شاعرى و ... صبر كنى. (الميزان، ج 20، ص 66)
[3] . مراد از ظلم در آيه شريفه، سخنان ركيك مثل شاعرى و كهانت
نسبت به پيامبر صلى الله عليه و آله است. (مخزنالعرفان، ج 9، ص 297)
[4] . مراد از «قول مختلف» سخنان ضدّ و نقيض كافران درباره پيامبر
صلى الله عليه و آله كه گاهى او را كاهن، گاهى شاعر، گاهى مجنون و ... مىخواندند.
(همان، ج 13، ص 306)
[5] . بر اين اساس كه مراد از «الّذين أوتوا نصيباً من الكتب»
جماعتى از يهود و مقصود از طاغوت كهانت باشد. (مجمعالبيان، ج 3-/ 4، ص 93؛
روحالمعانى، ج 4، جزء 5، ص 83)
[6] . آيه شريفه اشاره به اين است كه كفّار مىگويند: اين قرآنسحر
و كهانت است لكن خداى علّام، مؤكّداً مىگويد: ما قرآن را بر تو فرستاديم، قرآن نه
از قبيل سحر است و نه از قبيل كهانت، بلكه از نزد پروردگار تو فرود آمده است.
(مخزنالعرفان، ج 14، ص 249)
[7] . اينكه خداوند، كاهن نبودن پيامبر صلى الله عليه و آله را به
«بنعمة ربّك» مقيّد كرد، خواست تا بر خصوص آن جناب منّت بگذارد و بگويد كه تو نعمت
خاصّى دارى و آن نعمت نمىگذارد در معرض كهانت باشى. (الميزان، ج 19، ص 18)