زبير و فرد ديگرى از انصار دانستهاند كه در خصوص آبيارى
نخلستانهاى خود به نزاع برخاست و پس از رجوع به رسول خدا صلى الله عليه و آله، آن
حضرت با توجّه به اينكه باغستان زبير در قسمت بالاى نهر قرار داشت، اولويّت آبيارى
را از آنِ زبير دانست؛ امّا فرد انصارى داورى پيامبر صلى الله عليه و آله را
ناعادلانه و به جانبدارى از زبير تلقّى كرد. با نزول اين آيه به مسلمانان هشدار
داده شد كه بايد كاملًا تسليم قضاوت آن حضرت باشند.[1]
زحل/ سيّاره
زحل، نام ستاره هفتم از هفت سيّاره است كه نام فارسىاش كيوان است
و به جهت دورى و بلندىاى كه نسبت به زمين دارد زحل نام گرفته است.[2] در اين مدخل از واژههاى «خنّس»،
«طارق» و «كوكب» استفاده شده است.
اختفاى زحل
1. اختفا و پنهان شدن زحل در مسير حركت خود، بر اثر نور خورشيد:
[3] . بر حسب روايتى از على عليه السلام كلمه «الخنّس» در قرآن
بهپنج ستاره كه يكى از آنها «زحل» است معنا شده است. (تفسير نورالثقلين، ج 5، ص
517، ح 21) «خنّس» جمع «خانس» و به معناى منقبض شدن و پنهان گشتن است.
(لسانالعرب، ج 4، ص 231، «خنّس») «كنّس» جمع «كانس» به معناى چيزى است كه پنهان
مىشود. اين كلمه از «كنّس الظبى» گرفته شده است؛ يعنى آهو خود را در «كناس»
[پناهگاه] خود پنهان و استتار كرد. (النّهايه، ابناثير)
[4] . بنا بر قولى، مقصود از «كوكب» سيّاره زحل [مشترى] است.
(مجمعالبيان، ج 3-/ 4، ص 500)
[5] . «جوارى» [جمع «جاريه»] است و «جَرْى» حركتسريع است. توصيف
سيّارات به اوصاف «خنّس»، «جوارى» و «كنّس» از اين جهت است كه در حركتشان بر حسب
آنچه ما مىبينيم استقامت، رجعت و اقامت دارند. و اين در زمانى است كه مقدارى از
حركت باز مىايستند همانگونه كه حيوانات وحشى به لانههاى خويش باز مىگردند.
(الميزان، ج 20، ص 216-/ 217)