4. آيه: ...
(إِنْ
يَتَّبِعُونَ
إِلاَّ
الظَّنَّ وَ
إِنْ هُمْ
إِلاّ
يَخْرُصُونَ); «آنها
تنها از گمان
پيروى مى
نمايند و
تخمين و حدس
واهى مى زنند»[4]
خداوند در اين
آيه، پيامبر(صلى
الله عليه
وآله) را از
پيروى چنين
كسانى نهى
كرده است.
فاضل
لنكرانى،
محمد، سيرى
كامل در اصول
فقه، ج 10، ص 187.
انصارى،
مرتضى بن محمد
امين، فرائد
الاصول، ج 1، ص 52
و 49.
آيه
أُذُن
آيه 61 سوره
توبه، از آيات
مورد استناد
در بحث حجيّت
خبر واحد
آيه اُذُن،
از آياتى است
كه براى حجيت
خبر واحد به
آن تمسك شده
است. خداوند
در اين آيه مى
فرمايد:
(وَ
مِنْهُمُ
الَّذِينَ
يُؤْذُونَ
النَّبِيَّ
وَ
يَقُولُونَ
هُوَ أُذُنٌ
قُلْ أُذُنُ خَيْر
لَكُمْ
يُؤْمِنُ
بِاللهِ وَ
يُؤْمِنُ
لِلْمُؤْمِنِينَ); از منافقان
كسانى هستند
كه پيامبر
خدا(صلى الله
عليه وآله) را
اذيت مى كنند
و مى گويند:
اين پيامبر(صلى
الله عليه
وآله)سراپا
گوش است (و به
سخن هر كسى
گوش مى دهد و
آن را باور مى
كند) به آنان بگو
پيامبر براى
شما شنونده
خير است و
ايمان به خدا
دارد و مؤمنان
را تصديق مى
كند»[1]
كيفيت
استدلال به
اين آيه براى
حجيت خبر واحد
چنين است كه
خداوند تصديق
مؤمنان را از
فضايل پيامبر(صلى
الله عليه
وآله) شمرده و
آن را در رديف
تصديق خود
قرار داده است (يُؤْمِنُ
بِاللهِ وَ
يُؤْمِنُ
لِلْمُؤْمِنِينَ)، پس
معلوم مى شود
تصديق مؤمنان
نيز به همان
شكل، مورد
ستايش خداوند
است، و ستايش
تصديق مؤمن،
ملازم با حجيت
خبر وى مى
باشد; بنابراين،
اگر فرد عادلى
براى شما خبرى
آورد او را تصديق
كنيد، زيرا
پيامبر(صلى
الله عليه
وآله) نيز آن
را تصديق مى
نمود و خداوند
اين عمل او را ستايش
نموده است.
اشكالات
متعددى به اين
استدلال شده
است كه از
مجموع آنها
نتيجه گرفته
مى شود كه
حجيت خبر واحد
از اين آيه
شريفه
استفاده نمى
شود.
آخوند
خراسانى،
محمد كاظم بن
حسين، كفاية
الاصول، ص (346-345).
انصارى،
مرتضى بن محمد
امين، فرائد
الاصول، ج 1، ص 134.
حايرى، عبد
الكريم،
دررالفوائد،
ص 392.
جزايرى،
محمدجعفر،
منتهى
الدراية في
توضيح الكفاية،
ج 4، ص 491.
حكيم، محمد
سعيد، المحكم
في اصول
الفقه، ج 3، ص 255.
نائينى،
محمد حسين،
فوائد
الاصول، ج 2، ص 189.
فاضل
لنكرانى،
محمد، ايضاح
الكفاية، ج 4،
ص (336-330).
آيه اهل ذكر
ر.ك: آيه
سؤال
آيه ايذاء
ر.ك: آيه
أُذُن
آيه تصديق
ر.ك: آيه
أُذُن
آيه
تقوا
آيه 102 سوره
آل عمران، از
آيات مورد
استناد در وجوب
احتياط
آيه تقوا (اتَّقُوا
اللهَ حَقَّ
تُقاتِهِ)1 آيه
اى است كه به
منظور اثبات
احتياط شرعى
به آن استناد
شده است; به
اين بيان كه
حكم به ترخيص و
انجام فعل در
چيزهايى كه
احتمال حرمت
آنها داده مى
شود (محتمل
الحرمة) از
مصاديق
مخالفت با
«رعايت تقوا»
است كه در آيه
تقوا به آن
امر شده است و
شكى نيست كه
مخالفت با
تقوا حرام
است، پس حكم
به اباحه در
موارد محتمل
الحرمه حرام
است و چاره اى
جز احتياط در
مشتبهات نيست.
به بيان
ديگر، اخبارى
ها مى گويند:
يكى از مصاديق
تقوا دست كم
از مصاديق
تقواى كامل كه
در آيات قرآن
مطرح است اين
است كه انسان
در رويارويى
با شبهات از
آنها اجتناب
كند. براى
مثال، كسى كه
احتمال مى دهد
استعمال
دخانيات حرام
باشد و پس از
جستوجو،
دليلى بر حرمت
آن پيدا نمى
كند، در صورتى
كه خواسته
باشد تقوا - و
يا تقواى كامل
- را رعايت
كند، بايد از
آن اجتناب
نمايد، زيرا
هم چنان
احتمال حرمت
وجود دارد.
اصوليون كه
در مقابل
اخبارى ها در
شبهه تحريمى
حكمى قائل به
برائت و عدم
وجوب احتياط
هستند به اين
استدلال سه
جواب داده اند:
[1]عقل
و برخى از
آيات و روايات
همانند:
«الناس في سعة
ما لا
يعلمون»2، «رفع
عن امتى ما لا
يعلمون»، «كل
شىء لك حلال»3 و
«كل شىء مطلق
حتى يرد فيه
نهى»4 دلالت مى
كنند بر اين
كه انجام
محتمل الحرمة
جايز و مباح
است
[2]امر
به تقوا در
اين جا ارشادى
است، چنان كه
امر
«اطيعواالله»
ارشادى است
[3]اختلاف
اصوليون با
اخبارى ها
تنها در يك
مورد و آن،
شبهه تحريمى
حكمى است، اما
درباره شبهه تحريمى
موضوعى و شبهه
وجوبى اعم از
موضوعى و حكمى
هر دو احتياط
را لازم نمى
دانند، و اين
در حالى است
كه آيه «اتقوا
الله» عام است
و همه شبهات
وجوبى و
تحريمى،
موضوعى و
مصداقى را
شامل مى شود،
ولى اخبارى ها
آن را فقط در
يك مورد
پذيرفته اند