آيات
احتياط،
آياتى از قرآن
كريم است كه
براى اثبات
احتياط شرعى
به آنها
استدلال شده
است. اين آيات
عبارت اند از:
1. آياتى
كه از سخن گفتن
بدون علم نهى
مى كند، مانند: (وَ
لا تَقْفُ ما
لَيْسَ لَكَ
بِهِ عِلْمٌ)1 و (أَنْ
تَقُولُوا
عَلَى الله ما
لا تَعْلَمُونَ);[2]
2. آياتى
كه از القاى
در تهلكه (به
هلاكت
انداختن نفس)
نهى مى كند،
مانند: (وَ
لا تُلْقُوا
بِأَيْدِيكُمْ
إِلَى التَّهْلُكَةِ);[3]
3. آياتى
كه به تقوا
امر مى كند،
مانند: (اتَّقُوا
اللهَ حَقَّ
تُقاتِهِ); و (وَ
جاهِدُوا فِي
اللهِ حَقَّ
جِهادِهِ)4 و (فَاتَّقُوا
اللهَ مَا
اسْتَطَعْتُمْ)[5]
چگونگى
استدلال به
اين آيات چنين
است كه حكم به
ترخيص (انجام
فعل) در
چيزهايى كه
احتمال حرمت
آن داده مى
شود (محتمل
الحرمة) در
حالى كه دليل
معتبرى بر حرمت
آن اقامه نشده
است، از
مصاديق افترا
(انتساب قول
به غير علم) به
شارع، به
هلاكت
انداختن نفس و
مخالفت با
رعايت تقوا مى
باشد و بى
گمان «افترا
بر شارع»، «به
هلاكت
انداختن نفس»
و «مخالفت تقوا»
حرام است، پس
حكم به اباحه
در موارد
«محتمل
الحرمة» چون
منجر به حرام
مى شود، حرام
است; بنابراين
چاره اى جز
احتياط در
مشتبهات نيست.
آخوند خراسانى،
محمد كاظم بن
حسين، كفاية
الاصول، ص 392.
انصارى،
مرتضى بن محمد
امين، فرائد
الاصول، ج 1، ص 339.
حكيم، محمد
سعيد، المحكم
في اصول
الفقه، ج 4، ص 62.
جزايرى،
محمدجعفر،
منتهى
الدراية في
توضيح الكفاية،
ج 5، ص 323.
مكارم
شيرازى،
ناصر، انوار
الاصول، ج 3، ص 67 -
65.
فاضل
لنكرانى،
محمد، سيرى
كامل در اصول
فقه، ج 11، ص 307 - 290.
آيات
برائت
ادله قرآنى
اصل برائت
آيات
برائت، آياتى
است كه به
آنها بر برائت
شرعى استدلال
شده است، هم
چون:
1. آيه:(وَ
ما كُنّا
مُعَذِّبِينَ
حَتّى
نَبْعَثَ رَسُولاً); «ما
كسى را عذاب
نمى كنيم، مگر
آن كه قبل از
آن رسولى
بفرستيم»[1] ارسال
رسول، كنايه
از بيان تكليف
و اتمام حجت
مى باشد.
بنابراين،
خداوند قبل از
بيان تكليف، كسى
را براى عمل
ننمودن به آن
مؤاخذه نمى
نمايد.
2. آيه: (لا
يُكَلِّفُ
اللهُ
نَفْساً
إِلاّ ما
آتاها); «خداوند
كسى را مكلف
به تكليفى نمى
كند، مگر آن
كه آن تكليف
را به او برساند»[2]،
كه همان مفاد
اصل برائت است.
3. آيه: (وَ
ما كانَ اللهُ
لِيُضِلَّ
قَوْماً
بَعْدَ إِذْ
هَداهُمْ
حَتّى
يُبَيِّنَ
لَهُمْ ما يَتَّقُونَ); «خداوند
قومى را پس از
آن كه هدايت
كرد گمراه نمى
سازد مگر آن
كه چيزى را كه
بايد از آن
پروا كنند
برايشان بيان
كرده باشد»[3] در
اين آيه،
اضلال افراد
منوط به بيان
شده است كه
همان معناى
برائت است. هم
چنين، به آيات
ديگرى نيز
استدلال شده
است كه دلالت
آنها بر مقصود
صريح نيست.
مغنيه،
محمد جواد،
علم اصول
الفقه في ثوبه
الجديد، ص 257.
آخوند
خراسانى،
محمد كاظم بن
حسين، كفاية
الاصول، ص 385.
نائينى،
محمد حسين،
فوائد
الاصول، ج 3، ص 331.
فاضل
لنكرانى،
محمد، سيرى
كامل در اصول
فقه، ج 10، ص 611.
فاضل
لنكرانى،
محمد، ايضاح
الكفاية، ج 4،
ص 442.
انصارى،
مرتضى بن محمد
امين، فرائد
الاصول، ج 1، ص 316.
عراقى،
ضياء الدين،
منهاج
الاصول، ج 4، ص 17
سبحانى
تبريزى،
جعفر، الموجز
في اصول الفقه،
ص (315-313).
صدر، محمد
باقر، بحوث في
علم الاصول، ج
5، ص (35-31) و 102.
آيات
متشابهات
ر.ك:
متشابهات
كتاب
آيات
محكمات
ر.ك: محكمات
كتاب
آيات
ناهى از عمل
به ظن
ادلّه
قرآنى منع از
عمل به ظنّ
آياتى است
كه بر حرمت
«عمل به ظن»
دلالت مى كند
و برخى از
اصوليون در
اين مورد به
آنها تمسك نموده
اند، مانند:
1. آيه: (قُلْ
آللّهُ
أَذِنَ
لَكُمْ أَمْ
عَلَى اللهِ
تَفْتَرُونَ)1 كه
دلالت مى كند
بر اين كه
اسناد دادن
چيزى به خداوند
كه او به آن
اذن نداده
مجوز ندارد از
روى ظن و
گمان، افترا
است و افترا
بستن بر خداوند
از گناهان
بزرگ و حرام
است.
2. آيه: (إِنَّ
الظَّنَّ لا
يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ
شَيْئاً)...2 كه
دلالت مى كند
بر اين كه
بايد به «حق»
تمسك جست و
راه رسيدن به
حق - احكام
واقعى موجود
در لوح محفوظ -
تمسك به علم
است و ظن
انسان را از
علم بى نياز
نمى كند.
3. آيه: (لا
تَقْفُ ما
لَيْسَ لَكَ
بِهِ عِلْمٌ)...; «از
آن چه كه به آن
علم نداريد،
پيروى نكنيد»[3]