«قضاء»به معنى«اخبار و اعلام»،مانند:وَ قَضَيْنٰا إِلىٰ بَنِي
إِسْرٰائِيلَ فِي الْكِتٰابِ ...«ما به
بنى اسرائيل در تورات اعلام كرديم»[2]اسراء4/.
و بر اين معانى مىتوان اضافه كرد:
«قضاء»به معنى«مرگ»،مانند:...فَوَكَزَهُ مُوسىٰ
فَقَضىٰ عَلَيْهِ .«موسى ضربهاى بر او زد و او
جان داد»قصاص15/.
حتّى بعضى از مفسران،معانى«قضاء»را بالغبر سيزده معنى در قرآن
مجيد دانستهاند[3]،ولى
اينها را نمىتوان معانى متعددى براى كلمۀ«قضاء»دانست،زيرا همه آنها جامعى
دارند كه در آن جمعند و در غالب معانى كه در بالا ذكر شد از قبيل«اشتباه مصداق به
مفهوم»است،چه اين كه هريك از اينها مصداقى است براى آن معنى كلى و جامع يعنى
«پايان دادن و جدا ساختن».
فى المثل شخص قاضى با حكم خود به دعوا خاتمه مىدهد،آفريدگار با
آفرينش خود به خلقت چيزى پايان مىدهد، خبردهنده با اخبارش به بيان چيزى پايان مىدهد،
تعهدكننده و فرماندهنده با تعهد و فرمانش مسألهاى را خاتمه يافته تلقى مىكند به
گونهاى كه بازگشت در آن ممكن نيست،ولى نمىتوان انكار كرد كه در بعضى از اين
مصداقها آنقدر اين لفظ به كار رفته كه به صورت معنى جديدى در آمده است،از جمله
قضاء به معنى داورى و به معنى امر و فرمان است.
در آيۀ 36 سورۀ احزاب مىخوانيم:وَ مٰا كٰانَ لِمُؤْمِنٍ
وَ لاٰ مُؤْمِنَةٍ إِذٰا قَضَى اللّٰهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً
أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ ...«هيچ
مرد و زن با ايمانى حق ندارد هنگامى كه خدا و پيامبرش امرى را لازم بدانند اختيارى
از خود(در برابر فرمان خدا)داشته باشد...».