اسم فاعل به معنى« كوتاهكنندگان»و در اصل از مادّۀ«قصر»به
معنى«كوتاه كردن و كاستن»است.
جملۀ:مُحَلِقّينَ رُءوسَكُمْ وَ مُقَصِّرينَ.«در حالى كه
سرها را تراشيدهايد و ناخنها را كوتاه كردهايد»اشاره به يكى از آداب مراسم عمره
است كه«تقصير»نام دارد و بهوسيلۀ آن محرم از احرام خارج مىشود.
بعضى اين آيه را دليل بر«تخيير»در مسئله تقصير و خروج از احرام
دانستهاند كه محرم مىتواند سر را بتراشد و يا ناخن خود را بگيرد،زيرا جمع ميان
اين دو قطعا واجب نيست.
از مادّۀ«قَصّ»به معنى«قطع كردن و بريدن چيزى»است.قاموس مىگويد:قصَّ
الشّعر و الظّفر قطع منهما بالمقص اى المقراض.«چيدن مو و ناخن را با مقراض و قيچى،
عرب«قصّ»مىگويد و مقراض را«مقصّ»(به كسر ميم و فتح قاف)».
در آيۀ مورد بحث مىخوانيم:«...حكم و فرمان تنها از آن
خداست،حق را از باطل جدا مىكند(يَقُصُّ الْحَقَّ)و او بهترين جداكننده
(حق از باطل)است»وَ هُوَ خَيْرُ الْفٰاصِلِينَانعام57/.
اين كه در آيۀ فوق مىخوانيم«يَقُصُّ الْحَقَّ»:خداوند
حق را مىبرد،يعنى كاملا آن را
[*]...مُحَلِّقِينَ
رُؤُسَكُمْ وَ مُقَصِّرِينَ لاٰ تَخٰافُونَ ...«...در حالى كه
سرهاى خود را تراشيدهايد وناخنهاى خود را كوتاه كردهايد و از هيچكس ترس و
وحشتى نداريد...»فتح27/.