نصاب اوّل طلا پانزده مثقال صرّاف است [1]، و اشرفى كريمخانى پنجاه شاهى هر عددى به وزن چهارده نخود است، و بنابراين نصاب به اين اشرفى بيست و شش اشرفى مىشود إلا چهار نخود، كه به حساب حال؛ شش تومان و چهار هزار و دويست و هشتاد و پنج دينار و پنج سبع دينار مىشود، زكاتش كه چهل يك است؛ يك هزار و ششصد و هفت دينار و ثمن دينار و ثمن سبع دينار مىشود.
و نصاب اوّل نقره يكصد و پنج مثقال صرّاف است، و عباسى كريمخانى يك مثقال است، بنابراين: نصاب به عباسى كريمخانى- كه عددى دويست و پنجاه دينار رايج است- يكصد و پنج عدد عباسى مىشود، كه دو تومان و شش هزار و دويست پنجاه دينار باشد، و زكاتش- كه چهل يك است- ششصد و پنجاه و شش دينار و ربع دينار مىشود، و به پول حويزه يكصد و چهل عدد حويزه است، زيرا كه هر حويزه چهار دانگ و نيم صرّاف است [2]، و زكاتش سه حويزه و نيم است.
سؤال قى [110]:
زنى كه مفقود البعل باشد، و به حكم حاكم شرع جامع الشرائط شوهر كند، و شوهر اوّل بعد از آن ظاهر شود و زن خود را طلب كند، آن زن تعلّق به كدام شوهر دارد؟
جواب:
تعلّق به شوهر ثانى دارد، هرگاه بعد از تفحّص چهار سال و انقضاء عدّه؛ به نهج شرعى شوهر كرده باشد.
سؤال قيا [111]:
شخصى زنى دارد كه مدّتى در حبالۀ نكاح او بوده، و شخصى پيدا شود كه به شهادت عدلين يا عدول ثابت كند كه زن از من است، و زن و شوهر هر دو از اين معنى ابا داشته باشند، چه بايد كرد؟