است و فشار قبر- أعاذنا اللّه منها- چه هفتاد راه دور نيست.
مىتواند بود كه تهديد نموده باشد او را به كلمۀ خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ثُمَّ الْجَحِيمَ صَلُّوهُ* ثُمَّ فِي سِلْسِلَةٍ ذَرْعُهٰا سَبْعُونَ ذِرٰاعاً فَاسْلُكُوهُ[1] يعنى: اى فرزند چون وصيت مرا قبول نكنى و بجا نياورى در روز محشر و عرض اكبر داخل آن جماعتى خواهى بود كه خداى تعالى امر به ملائكه خواهد فرمود كه: بگيريد او را! پس بند كنيد او را در غل و زنجير هفتاد ذرعى و بكشيد، پس اگر سر از اطاعت شرع شريف بپيچى و پاى از اين جادّه بيرون نهى تو را چون دزدان در غل و زنجير خواهند كشيد، و سر زنجير به دست ملائكۀ غلاظ و شداد خواهد بود، نه طاقت عذاب دارى، و نه تاب شكنجه، و نه راه گريز، و نه جاى [2] ستيز، ياد كن روز رستخيز را كه راهى به سوى عافيت و خير مىرود، و راهى به سوى هاويه و نار سقر، اكنون عاجز و سرگردان خواهى بود.
و مىتواند بود كه معنى اين باشد كه: اى فرزند! توسن نفس امّاره به هفتاد ميخ آهنين در بند و لجام تقوى و پرهيزگارى بر سر او كن، و او را به مراد هوا و هوس مگذار تا از صراط المستقيم تو را به سوى جحيم نبرد كه سبب تزلزل قدمهاست، و احمد تو كه حضرت رسول (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) است گويد كه: «اعراض بر كسى كه مستولى شود مىلرزد و متزلزل مىشود» [3] بنابراين كاف حرف خطاب است نه تصغير.
«احمدك جان پدر» اى عزيز! بدان كه از بسيارى محبّت كه پدر را نسبت به فرزند مىباشد در نصيحت تأكيد كرد و مبالغه نمود، و گفت: «تيشه بردار و تبر» يعنى اى فرزند تا وقت باقى است فرصت غنيمت شمار و سر از خواب غفلت بردار، و در طاعت و عبادت پروردگار تقصير جايز مدار، كه صلاح تو در آن است و سرمايۀ ايمان است، يعنى: با تيشه و تبر طاعت و عبادت و دعاهاى با اثر زود نفس امّاره را زبون ساز.
و مىتواند بود كه معنى چنين باشد كه: اى فرزند! دست تولّا در دامن ائمّۀ هدى زده