عالمى كه: علمش بر جزئيّات و كليّات عوالم ايجاد، و پيدا و پنهان جهان كون و فساد، و ما في القلوب جمهور عباد احاطه كرده.
قادرى كه: به جهت تعليم أبجدخوانان دبستان تحصيل علوم، و نوآموزان درس لغات نامعلوم؛ بيست و هشت حرف مفرد؛ به قلم قدرت بر صفحۀ صنعت نگاشته، در هر يك از آن مفردات؛ گنجهاى معانى به وديعت گذاشته، از تركيب آنها؛ فزون از حدّ إحصاى الفاظ و عبارات زياده بر مرتبۀ إملاء كنايات و استعارات [1]، و بيرون از مقدار ادراك ما نكات و لغات- كه هر يك مبدأ يك عالم علوم و هر كدام منشأ يك جهان مفهوم است- بيرون آورده.
صانعى كه: اوراق تسعۀ گردون و صفحات سبعۀ كتاب چرخنگون را از طلاى محلول ماه و مهر؛ مذهّب به تذهيب اشعّه، و مجدول به جداول مقنطرات [2]، و مخطّط به خطوط شعاعى، و مصوّر به تصوير بروج، و ملفّظ به الفاظ سيّارات، و منقّط به نقاط ثوابت فرموده است؛ تا سوادخوانان كتب آسمانى و رمزدانان اسرار نهانى از مطالعۀ آن نقوش غريب و خطوط عجيب رموز پنهانى بخوانند.
حكيمى كه: أصناف طبقات بنى آدم، و فرق مختلف اهل عالم را از همين حروف معروف لغات مختلفه و خطوط غير مكرّره مرحمت نموده است كه از تحرير و تقرير كلمۀ مختصر- كه مركّب از يك دو حرف جزئى است- مطالب كليّه دريافته. مقصود يكديگر را بدانند «جلّ جلاله و عمّ نواله و عظم شأنه». [* 2]
[1] كنايات: جمع كنايه، يعنى: پوشيده سخن گفتن، استعمال لفظ و ارادۀ لازم معنى آن.
استعارات: جمع استعاره، كه يكى از انواع مجاز است، و آن عبارت است: از اضافه و نسبت «مشبّه به» به «مشبّه» با علاقه.