از اهل مرتبۀ سابقه از اين چهار مرتبه به مرتبۀ لاحقه چيزى نمىرسد، تصوير آن به چه نحو مىشود؟
جواب:
اما سؤال عربى، پس خلاصۀ مضمونش آن است كه: شخصى به كسى مىگويد كه من پسر پسر برادر توام، پس اگر خواهرت را به برادر من دهى و از او پسرى به هم رسد عمّ من مىشود، و برادر من عمّ ابن عمّ مىگردد، پس من و تو چه نسبت به هم داريم؟
تصويرش آن است كه:- مثلا- قائل زيد ابن عمرو است و مخاطب خالد است كه خال عمرو است، پس هرگاه خواهر خود را كه جدّۀ زيد باشد به برادر مادرى زيد كه بكر است تزويج كند و از او وليد به هم رسد هر يك از زيد و وليد عمّ مادرى همديگر مىگردند.
و اما سؤال عجمى، پس تصويرش آن است كه: هر يك از ورثۀ مذكوره مبعّض بودهاند، يعنى: بنده بودهاند كه از هر يك قدرى آزاد شده، پس اگر فرض كنيم كه از هر يك نصفى آزاد باشد نصف تركۀ متوفّى به پسر مىرسد و ربع به برادرش و ثمن به عم باقى به امام (عليه السلام) مىرسد مطلقا بنابر قولى.
و بر قول ديگر؛ هرگاه آن ثمن وفا به قيمت تمام حصّۀ رقيّت عمّ كند بايد به آن تمام حصّۀ مذكوره را بخرند و آزاد كنند و الا به امام (عليه السلام) دهند.
و بنابر قول سيّم- كه آن اظهر است- بايد آن ثمن را به مصرف ثمن حصّۀ رقيّت عمّ رسانند و به هر قدر كه وفا كند از حصّۀ مذكوره بخرند و آزاد نمايند [1]، بلى اگر بجاى امام معتق، يا ضامن جريره باشد ثمن باقى به او مىرسد بلا خلاف [2]، و اللّه العالم.