شخصى به ديگرى از راه شوخى و ظرافت دروغى مىگويد به نحوى كه اوّلا نفهميد كه دروغ است، بعد از آن مىداند كه دروغ است- لكن بعد از اتمام شوخى- اين چنين دروغى چه صورت دارد؟
جواب:
خوب نيست دروغ گفتن مطلقا هرچند كه به عنوان شوخى باشد، مگر در چند موضع كه استثناء شده شرعا مثل: حفظ خون، يا مال خود، يا ديگرى كه محفوظ الدم و المال باشد شرعا، و در جنگ، و در وعدۀ با زوجه [1].
سؤال شك [320]:
هرگاه كسى نفقه و كسوۀ شرعيّه به زنش ندهد آيا تسلط دارد كه جبرا از او طلاق بگيرد يا نه؟
جواب:
هرگاه كسى نفقه و كسوۀ واجبه به زنش ندهد هرچند كه از جهت كمال فقر و احتياج باشد كه او را ممكن نباشد [2]، يا گرفتن نفقه از او دشوار باشد جبرا از او طلاق مىتواند گرفت، پس اگر طلاق ندهد، يا گرفتن طلاق از او ممكن نباشد و آن شخص مفقود نباشد؛ در نظر قاصر حقير آن زن مىتواند كه نكاح خود را فسخ نمايد [3] به اينكه بگويد كه: نكاحى كه شوهرم مرا كرده است آن را بر هم زدم و باطل كردم. و اگر به لفظ «فسخت نكاحي»- با فهم معنى آن- بگويد احوط و بهتر است [4]، و اگر در آن حدود مجتهدى جامع الشرائط باشد كه آن را نيز طلاق دهد نهايت احتياط خواهد بود، و بعد از انقضاى عدّه در صورت فسخ يا طلاق؛ شوهر مىتواند نمود على الاظهر، و حقير در اين مسأله رسالهاى
[1] همانطورى كه علّامه مجلسى (رحمه اللّه) در بحار الانوار: 69/ 255 يادآور شدند؛ اين دستور براى آن نيست كه افراد هوسباز براحتى دروغ بگويند بلكه اين دستور مخصوص موقعى است كه خطر جدّى زندگى خانوادگى انسان و يا زندگى ديگران را تهديد كند، و هرگاه شك كنيم كه به آن مرحله رسيده است يا نه حرمت دروغگوئى بحال خودش باقى است.