كفائى را ترك كردن تا انقضاء وقتش، و همچنين زنا كردن با رضاى زانيه و امثال اينها، در توبه از اينها همان پشيمانى و عزم بر نكردن كافيست، لكن در افتاء به غير حق اعلام مستفتى- مهما امكن- واجب است.
و اگر آن گناه تداركبردار است مثل: حقوق اللّه مالى از زكات و خمس و كفّارات واجبه، مثل كفارۀ [1] روزه و قتل به غير حق و امثال اينها، و همچنين حجّ؛ هرگاه از سال استطاعت به تأخير انداخته باشد و همچنين نماز زلزله [2] هرچند به سبب عذر شرعى مثل حيض و نفاس و فقدان طهور؛ نكرده باشد، توبه از آنها موقوف بر عزم بر اداء آنهاست با پشيمانى.
و اگر قضادار است و بس؛ مثل ترك اكثر نمازهاى واجبى؛ بايد عزم بر قضا نيز كند.
و اگر كفّارهدار است و بس؛ مثل مخالفت نذر و عهد و قسم در اكثر صور، و همچنين در قسم خوردن به عنوان بيزارى از خدا و رسول و ائمۀ هدى (عليهم السلام)- بنابر مشهور [3]- و همچنين در بريدن، يا تراشيدن زنى موى سر خود را در مصيبتى يا روى خود را خراشيدن؛ در آن، يا پاره كردن و يا چاك نمودن مردى گريبان جامه و رخت خود را در مرگ فرزند يا زن خود،- بنابر اشهر اظهر [4]- و همچنين در وطى حايض و نفساء و ارتكاب محرّمات احرام كه موجب كفّاره
[2] نماز زلزله به عنوان مثال ذكر شد، و اين حكم در تمام نمازهاى آياتى كه قضا ندارند مانند هر چيزى كه مخوف آسمانى است مثل وزش باد سياه، سرخ، زرد، تاريكى شديد، هر صاعقه و صداهاى وحشتناك، و آتشى كه در آسمان ظاهر مىشود به نظر عدهاى از بزرگان جارى است. مفتاح الكرامه: 3/ 216 و 220.
[3] غنيه: 555. توضيح: در غنيه ادعاى اجماع مىكند ولى در «شرائع: 3/ 181 و قيل تجب بها كفارة ظهار) براى توضيح بيشتر مراجعه شود به «تنقيح الرائع: 3/ 395» و «رياض المسائل: 2/ 205».