نام کتاب : تفسير جوامع الجامع نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 0 صفحه : 6
طبرسى را در فقه فتاوى خاصّى است
كه مىتوان در اين باب از باب نمونه اين دو فتوى را ذكر كرد:
1-طبرسى در باب رضاع در نشر حرمت بين مرتضعين اتّحاد فحل را شرط نمىداند، يعنى لازم نيست خواهر رضاعى انسان از شير همان شوهر نوشيده باشد كه انسان خود از شير او نوشيده است پس هر گاه زن از شوهرى كه پسر را از شير او شير داده است طلاق گيرد و شوهر ديگر كند و از شير اين شوى دوم دخترى را شير دهد اين دختر بر پسرى كه از شير شوهر سابق او خورده است حرام است. طبرسى در اين فتوى با ديگر فقيهان اختلاف دارد و حتّى علاّمه در تذكره در اشتراط اتّحاد فحل ادّعاء اجماع كند [1] تنها كسى كه از شيعه با طبرسى در اين رأى موافق است ملاّ محسن فيض كاشانى است [2] و امّا اهل سنّت همه با طبرسى هم عقيدهاند [3] .
اين فتوى را بسيار از فقها چون شهيدين [4] و محقّق داماد [5] و صاحب حدائق [6] و صاحب جواهر [7] به طبرسى نسبت دادهاند ولى هيچيك متذكّر نشده است كه وى در كدام يك از تأليفات خويش اين فتوى را ذكر كرده است ولى با مراجعهء به كتاب مجمع البيان [8] و جوامع الجامع [9] در تفسير آيهء شريفهء «حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهََاتُكُمْ وَ ... وَ أَخَوََاتُكُمْ مِنَ اَلرَّضََاعَةِ... »[10] صحّت استناد قول مذكور به طبرسى محرز مىگردد زيرا در مجمع البيان گفته است: «... و الثّانية أختك لامّك دون أبيك و هي الّتى أرضعتها أمّك بلبان غير أبيك» . و در جوامع الجامع گفته است: «و كلّ ولد لها من غير هذا الزّوج فهم إخوته و أخواته لأمّه» .
2-طبرسى در باب معاصى كبيره معتقد است كه همهء معاصى كبيره است، و اگر گاه معصيتى صغيره ناميده مىشود، اين بالنّسبه به گناه بزرگتر است نه في نفسها [11] .
بعضى ديگر از دانشمندان نيز معتقد به همين عقيدهاند چون شيخ طوسى در تبيان [12] و ابو الفتوح رازى در تفسير خود [13] ولى علاّمهء مجلسى در حقّ اليقين [14] و صاحب رياض العلماء [15] و روضات الجنّات [16] و ريحانة الأدب [17] اين عقيده را به طبرسى نسبت دادهاند.
عفّت قلم و انصاف طبرسى:
شيخ طبرسى در نقل اقوال تعصّبى نشان نمىداده و به همهء اصناف و فرق به يك ديده مىنگريسته، آنچه را صحيح و معقول مىدانسته از هر كس كه باشد چه مخالف و چه مؤلف باز گو مىكرده و در تقديم و تأخير نام آنان غرضى خاصّ نداشته است.
با آنكه وى در زمانى مىزيسته كه عالمان فرق مختلف مذهبى تنها به اقوال معتقدان طريقهء خويش اعتنا داشتهاند و روايات منقول از مجراى مخالفان خود را هر چند كه مؤيّد نظر ايشان بوده مطرود مىشمردند، وى در نقل نظر مخالفان، آنجا كه سخن آنان از نظر اصولى با عقيدت او خالى از إشكال مىنمايد، و بنحوى جانبش تأييد مىكند، باكى ندارد.
در اين شيوه به پايهاى است كه برخى چون شيخ يوسف بحرانى در لؤلؤتى البحرين [18] و تنكابنى در قصص العلماء [19] بر او خرده گرفتهاند كه اكثر منقولات در مجمع البيان از مفسّرين عامّه است و از تفسير اهل بيت جز اندكى نقل نكرده است.