نام کتاب : ادوار فقه ( فارسي ) نویسنده : شهابی، محمود جلد : 3 صفحه : 750
وعظ كرده و ميان ايشان بقضاء پرداختهاند . از آن پس دو گواه عادل شهادت دادهاند كه آن مرد اين كنيزك را غصب كرده و اين فرزندان از آن كنيزك كه مغصوبه بوده متولد شدهاند آيا در اين باره چه حكم مىكنى و چه فتوايى مىدهى ؟ پاسخ داد : « مىگويم فرزندان همه رقّ و بندهاند و حكم مىكنم كه كنيز به مالكش برگردانده شود . گفتم . « ترا به خدا سوگند مىدهم ضرر كدام زيادتر است : بيرون كشيدن چوب از كشتى يا برگرداندن كنيز و حكم كردن به بنده بودن ده تن فرزندانش ؟ » شافعى مىگفته است : « من نسبت به دو چيز بسيار حريص مىبودم : تير اندازى و دانشجويى پس در تير اندازى بدان پايه رسيدم كه از ده نشانه همه را مىزدم و خطا نداشتم » « راوى گفته است : از علم و دانش ساكت شد من بوى گفتم : به خدا سوگند تو در علم به پايهاى والاتر و برتر از تيراندازى رسيدهاى . « شافعى در علم نجوم هم دست داشته و گاهى در جوانى مطالبى مىگفته كه بعد گفته هاى او وقوع مىيافته است » از كلمات شافعى اين مضمون را ، به اسناد ، آورده است : « اصل ، قرآن است و سنّت و اگر نبود پس قياس بر آن دو و هر گاه حديثى از پيغمبر ( ص ) « متّصل » باشد و به اسناد از او صحيح پس آن سنّت است . و اجماع از خبر منفرد بيشتر است . و ظاهر حديث ، حجت است و هر گاه حديثى چند معنى را احتمال دهد به آن معنى بايد توجه شود كه به ظاهر اشبه است و اگر چند حديث باشد كه با هم تكافؤ داشته باشد آن كه از لحاظ اسناد اصحّ باشد اولى و ارجح است و حديث « منقطع » را اعتبارى نيست مگر منقطع ابن مسيّب . « و اصلى بر « اصل » ، قياس نمىشود و در بارهء « اصل » ، نبايد گفت : لم ؟ ( چرا ) و نه هم : كيف ؟ ( چگونه ) و بس در بارهء « فرع » مىتوان گفت : چرا پس هر گاه قياس « فرع » بر اصل درست باشد حجت است و درست »
نام کتاب : ادوار فقه ( فارسي ) نویسنده : شهابی، محمود جلد : 3 صفحه : 750