نام کتاب : ادوار فقه ( فارسي ) نویسنده : شهابی، محمود جلد : 3 صفحه : 612
« انّي لم اقل لك : ليس به باس ، و انّما قلت لك : لا اعلم به بأسا » از سخنان او كه ابو نعيم ، به اسناد ، آورده است : « انكح امرأة تنظر فى يدك و لا تنكح امرأة تكون أنت تنظر فى يدها » و به اسناد از عاصم احول آورده كه گفته است : « نزد ابن سيرين بودم مردى بر او در آمد و مسألهاى را پرسيد پاسخ داد : در اين باره چيزى به ياد ندارم و آن را نمىدانم پس ما بوى گفتيم : رأى خود را بگو . گفت : « اقول فيها برأيى ، ثمّ ارجع عن ذلك الرّأى ؟ . لا و الله » ابن هبيره كه والى عراق بوده ابن سيرين و حسن بصرى و شعبى را احضار كرده و از ابن سيرين چنين پرسيده است . از هنگامى كه ما را در عراق مىبينى و بما نزديكى ، از دستگاه ما چه مىدانى ؟ گفت : ستم فراوان و همگانى ! برادر زادهء ابن سيرين كه در آنجا حضور داشت و پاسخ او را شنيد شانه بالا انداخت كه با اين اشاره بوى بفهماند پاسخ از اين گونه ، امير را خوش آيند نيست و نبايستى چنين پاسخى مىداد ابن سيرين وى را بانگ داد كه : از تو پرسيده نشد . من بودم كه مورد سؤال شدم ! ابن سيرين را خانه هايى چند بوده كه آنها را به غير اهل ذمّه به اجاره نمىداده چون سبب را از وى مىپرسيدهاند مىگفته است : « چون ماه به پايان مىرسد و ماه ديگر پيش مىآيد مستاجر براى پرداخت مال اجاره ناراحت و نگران مىباشد و من نمىخواهم مسلمانى از من هراسناك و ناراحت گردد » ابن سيرين مردى ثروتمند بوده و اطعام و انفاق زياد مىداشته است در اواخر حال ، وضع مالى وى دگرگون گشته و به سختى و تنگى افتاده پس مىگفته است : « من سبب اين گرفتارى را كه به آن دچار شده و زير بار بدهكارى و قرضدارى گرانبار افتادهام مىدانم چيست : سبب اين آنست كه چهل سال از اين پيش مردى را گفتم : « يا مفلس » !
نام کتاب : ادوار فقه ( فارسي ) نویسنده : شهابی، محمود جلد : 3 صفحه : 612