responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ادوار فقه ( فارسي ) نویسنده : شهابی، محمود    جلد : 3  صفحه : 546


مىكرد كسى خواست بر او وارد شود ، قرآن را پوشاند و گفت : مرا چنان نبينيد كه هر ساعت به قرائت مشغولم .
اسماعيل بن ابى خالد گفته است : شعبى و ابو ضحى و ابراهيم و اصحاب ما در مسجد مىنشستند و به مذاكرهء حديث مشغول مىشدند و چون فتيايى بر ايشان مىآمد كه چيزى در آن باره نمىدانستند همه بسوى ابراهيم مىنگريستند .
اعمش گفته است : هيچ گاه حديثى را بر ابراهيم عرضه نداشتم مگر اين كه او را در بارهء آن با اطلاع يافتم .
سعيد بن جبير را چون از چيزى مىپرسيده‌اند مىگفته است : با اين كه ابراهيم نخعى در ميان شما است از من مىپرسيد ؟ ! ابو حمزهء اعور از ابراهيم نقل كرده كه گفته است : « و الله ما رأيت فى ما احدثوا مثقال حبّة من خير » و مقصودش « اهل اهواء و راى و قياس » بوده است .
اعمش گفته است : ابراهيم را نديدم كه در چيزى برأى خود سخنى بگويد . باز ابو حمزه گفته است : ابراهيم را گفتم : تو مرا رهبرى و من به تو اقتداء مىكنم مرا بر « اهواء » رهنمايى كن . گفت « ما جعل الله فيها مثقال حبّة من خردل من خير ، و ما الأمر الَّا الأمر الأوّل » .
و ابو معشر از ابراهيم نقل كرده كه گفته است « اصحاب الرّأى اعداء اصحاب السّنن » ابو حمزه اين مفاد را گفته است :
« چون اصحاب مقالات در كوفه زياد شدند نزد ابراهيم رفتم و گفتم : اى ابو عمران آيا نمىبينى كه چه مقالاتى در كوفه آشكار گشته ؟ چنين پاسخ داد :
« اوه ! دقّقوا قولا و اخترعوا دينا من قبل أنفسهم ليس من كتاب الله و لا من سنّة رسول الله صلَّى الله عليه و سلَّم فقالوا : هذا هو الحقّ و ما خالفه باطل لقد تركوا دين محمّد صلَّى الله عليه و سلَّم . إيّاك و إيّاهم » باز ابو حمزه از ابراهيم آورده كه گفته است « لقد تكلَّمت و لو وجدت بدّا ما تكلَّمت . و انّ زمانا اكون فيه فقيه الكوفة لزمان سوء »

نام کتاب : ادوار فقه ( فارسي ) نویسنده : شهابی، محمود    جلد : 3  صفحه : 546
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست