responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ادوار فقه ( فارسي ) نویسنده : شهابی، محمود    جلد : 3  صفحه : 265


- 7 - عمر بن عبد العزيز 99 - 101 در ماه صفر از سال نود و نه ( 99 ) سليمان در گذشت و عمر بن عبد العزيز كه وليعهد شده بود زمام دار گشت .
عمر بن عبد العزيز نوهء دخترى عمر خطاب است چه مادرش دختر عاصم ، پسر عمر بوده است .
عمر بن عبد العزيز بر خلاف سابقان و هم لاحقان خود ، از بنى اميّه ، به امور دينى توجّه مىداشته و قوانين فقهى و احكام شرعى را رعايت مىكرده و در مدت بسيار كوتاه امارت و حكومت خويش بر اقامهء عدل و اشاعهء نصفت و احياء سنّت كوشا بوده و تا آن اندازه كه مىتوانسته احكام الهى را به كار مىبسته است .
سيوطى از ليث نقل كرده كه اين مفاد را گفته است ( تاريخ الخلفاء - صفحه 232 ) « چون عمر به خلافت رسيد از خويشان و نزديكان و اهل بيت خويش آغاز كرد و اموال ايشان را گرفت و نام مظالم بر آنها نهاد » باز همو ( در همان كتاب - صفحه 243 - ) اين مضمون را آورده است :
« . . بنو اميّه چنان بودند كه على را در خطبه سبّ مىكردند و بوى دشنام مىدادند و ناسزا مىگفتند هنگامى كه نوبهء امارت ، عمر بن عبد العزيز فرا رسيد اين شيوهء ناستوده را باطل ساخت و به نوّاب و عمّال خود نوشت كه آن روش را از ميان ببرند .
و خود به جاى سبّ و ناسزا به على اين آيه را مىخواند * ( « إِنَّ الله يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسانِ . . ) * الآية [1] » و از آن زمان خواندن اين آيهء شريفه در خطبه متداول و معمول گرديد »



[1] آيهء 90 از سورهء النحل .

نام کتاب : ادوار فقه ( فارسي ) نویسنده : شهابی، محمود    جلد : 3  صفحه : 265
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست