responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامى نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 2  صفحه : 1169

بود.

ش، ت، ث، خ: آن عطارد بود.

ذ، ض، ظ، غ. آن قمر و بارد رطب بود.

طَبايِع خَمسَه‌

- (اصطلاح فلسفى) مراد از طبايع خمسه همان طبايع اربعه مذكور در فوق باضافه طبيعت غير از طبيعت عناصر است.

(اخوان ج 3 ص 203)

طَبايِع عامَّة مُتَكَرّره‌

- (اصطلاح فلسفى) مراد از طبايع عامه متكرره معانى و امور عامه است مانند وحدت، شيئيت و غيره و بطور كلى معانى مصدرى اشيائى كه بر حسب اعتبار معتبر متكرر در عقل و ذهن ميشوند طبايع عامه متكرره مينامند و طبايع عقليه و كليه هم گويند.

(از اسفار ج 1 ص 33، 49، 133)

طَبايعِ غَيرِ قارَّه‌

- مراد از موجودات غير قارة الوجود است مانند زمان و حركت.

(از اسفار ج 1 ص 49)

طَبايعِ كَواكِب‌

- (اصطلاحات نجومى و علوم غربيه).

ارباب اين فن گويند كواكب را اثر و فعلى بود در اجسام زمينى و هر يك را خاصيتى و اثرى بود نسبت باجسام و از اين جهت گويند مثلا طبع زحل سرد و خشك است و طبع مشترى گرم و نرم و معتدل و طبع مريخ گرم و خشك مفرط و طبع آفتاب گرم و كمى خشك است و طبع زهره سرد و تر معتدل است و طبع عطارد سرد و خشك نسبى است و طبع ماه سردتر است.

طباعيه و طباعيان‌

- (اصطلاح فلسفى) كسانى كه مؤثر در وجود، طبيعت را دانند طباعيه و دهريه گويند و كسانى كه گويند موجودات از فعل و انفعال طبايع اربعه پديد آيند طباعيه گويند.

(از اسفار ج 4 ص 14. 138- زاد المسافرين ص 31)

طَبع‌

- طبع بفتح طاء و سكون آن گاه مرادف طباع است و گاه مرادف طبيعت است و صفتى است مركوز در اجسام و حال در آنها.

(از كشاف ص 911- تهافت التهافت ص 450) و بدين معنى است‌ طَبَعَ اللَّهُ عَلى‌ قُلُوبِهِمْ‌ و باز به همين معنى است، خَتَمَ اللَّهُ عَلى‌ قُلُوبِهِمْ وَ عَلى‌ سَمْعِهِمْ وَ عَلى‌ أَبْصارِهِمْ‌ و بدين معنى اشارت كند.

مولانا

طبع تيز و دوربين و محترف‌

چون خر پيرش به بين آخر خرف‌

طبع خواهد تا كشد از خصم كين‌

عقل بر نفس است بند آهنين‌

طبع طاوس است و وسواست كند

دم زند تا از مقامات بر كند

طَبَقاتِ إرث‌

- (اصطلاح فقهى) و طبقات ارث يا نسبى هستند يا سببى- طبقات نسبى سه‌اند 1- آباء و اولاد 2- اخوة و اجداد هر چه بالا روند و اولاد اخوه هر چه پائين روند 3- اعمام و اخوال پدر و مادرى يا پدرى و يا مادرى تنها و اولاد آنها و وارث سببى عبارتند از 1- ضامن جريره 2- زن و شوى از يكديگر 3- ولى عتق 4- امام.

(از شرح لمعه ج 2 ص 245) رجوع‌

نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامى نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 2  صفحه : 1169
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست