نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامى نویسنده : سجادی، جعفر جلد : 2 صفحه : 1167
بنى الاخياف الى جبلى شرق اصغر و شرق اكبر و ثم باب الابواب أى نسمة
نسمت اليه أخذتها اعين الله و اتقدت فيها شمله جذابة فشبتها و هنالك انمحق
المستغرقون لله كلمة هذا شأنها فى المتزعزعين.
(تلويحات ص 110).
بطورى كه ملاحظه ميشود عبارت فوق كاملا بصورت احجيه و معمى و بلكه
رموز است و حتى از حد شطحيات عارفان و عشاق هم گنگ تر و مبهمتر است، حل اين گونه
رموز و معماها كه متأسفانه در ادبيات ما بسيار است ضمن اينكه بسيار دشوار است بلا
فائده است و بهر حال تا آنجا كه از قرائن و سخنان ديگرش برمىآيد و فضلاء در صدد
حل آنها بودهاند عبارت فوق را بدين صورت ميتوان حل كرد.
اخياف، شرق اصغر و اكبر رمزى است از تخليه انسان از قواى مدركه و
محركه مادى و پيوند دادن آن را بعالم نفوس و عقول و انوار، غيران يعنى بطون دماغ
كه محل قواى مدركه و محركه و باعثه است.
دو جبل يعنى جبل شرق اصغر و اكبر كه جبل شرق اصغر يعنى عالم نفوس و
جبل شرق اكبر يعنى عالم عقول. و دو جبل بنى اخياف ميتواند كنايت از محل قواى محركه
و مدركه باشد.
باب الابواب ميتواند عقل فعال باشد يا عقل اول در مرتبت صعود چون
اولين اتصال سالكان به عقل فعال است و بهر حال سير در نفوس و مجردات از عقل فعال
شروع ميشود.
نسمه مساوى با نفس است.
اعين الله، مجردات است يعنى جواهر عقليه و نفسيه.
خدايا همه ديوانگان را هدايت كن واقعا كه اين كلمات ناشى از صرع و
صداع است.
طباع
- (اصطلاح فلسفى) طباع بكسر طاء مبدأ اول براى حركت است و اطلاق بر
صورت نوعيه نيز ميشود و گويند طباع اعم است از صورت.
(از كشاف)
طِباعِ بُرُوج
- (اصطلاح نجومى) هر گاه بروج را در دو سطر نويسى قهرا سطر اول بالا
و سطر دوم زير قرار خواهد گرفت در اين صورت گفتهاند كه بروجى كه در سطر اول و يا
سطر بالا قرار گيرند بروج گرم بود و آنچه در سطر زير قرار گيرد سرد بود پس از آن
هر برجى از بروج بالا را با برج زيرين همان مقايسه كنند يا هر دو خشك باشد و يا هر
دو تر همچنين تا آخر» و چون برجى را به صفت قوه منفعله يعنى خشك يا تر در اين صورت
در ميابى كه هر برجى منطبق با كدام برج از بروج است و با كدام خلط و اخلاط اربعه و
از اين جهت است كه منجمان هر برجى كه گرم و خشك است بآتش منسوب كنند و مزاج آن را
صفراوى دانند و هر برجى كه سرد و خشك است منسوب به زمين كنند.
و مزاج آن سوداوى بوده و هر برجى كه گرم و تر است منسوب به هوا كنند
و مزاج آن را دموى دانند و هر برجى كه سرد و تر است منسوب بآب كنند و مزاج او را
بلغمى دانند و برين قاعده بروج بدين صورت در آيند.