responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامى نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 1  صفحه : 532

حال چنان باشد چون زندانى يا متوارى كه بيرون آمدن راهى بسيجد تا آنگاه كه ميان آفتاب و ميان زهره يا عطارد دوازده درجه شود و زحل يا مشترى پانزده و مريخ هژده، و آن اول تشريق ايشان بود. و بدين جاى معنى پيدا شدن نيست زيرا ك وقت پيدا شدن بهر شهرى و بهر اقليمى مخالف يكديگر بود و لكن حد بهر اقليمى مخالف يكديگر بود و لكن حديست تشريق را نهاده. و سپس ايشان را مشرق خوانند و پارسايان گفتند كنار روزى. و آنگه علوى از سفلى جدا شود بدانك علوى مشرق باشد تا بعد از آفتاب سى درجه شود.

و سپس او آن را ضعيف التشريق خوانند تا بعد از آفتاب نود درجه شود. و نام تشريق از او پاك نشود، زيرا ك بوقت برآمدن آفتاب بناحيت مشرق باشد. چون بعد از نود بيشتر شود بناحيت مغرب اوفتد و نام تشويق ازو زايل شود. و سپس آن مقيم شود و رجوع را بر يك جاى بيستد آنگه راجع شود. و چون رجوع تمام شود باز مقيم گردد ايستاده بر يكجاى استقامت را. و رسيدن او بمقاله آفتاب در ميان رجوع بود و رجوع دو نيمه شود نيمه نخستين را رجوع اول خوانند و نيمه پسين را رجوع ثانى. و اين ستاره علوى از پس مقيم شدن تا آنگاه كه ابن بعد مريخ را هژده درجه گردد و هر يكى را از زحل و مشترى پانزده درجه. و سپس او تحت الشعاع شوند تا بعد شش درجه شود. آنگاه محترق تا بعد شانزده دقيقه شود پس بتصميم باز آيد.

و اندر كتاب مجسطى مقابله هاء علويان مر آفتاب را نام كند الاحوال التى تسمى اطراف الليل اى آن حالهاى كه نام ايشان كنار شب است. و اين چيزيست علويان را خاصه زيرا ك بوقت فرو شدن آفتاب همى‌برآيند اندر آن حال. و اما پارسيان آن را كنار شبى خواندندى و لكن اين نام بر حالى فكندندى كه هم علويان را بود و هم سفليان را و آن تغريب است كه او را هم كنار شبى خواندندى و مغرب با وى ياد كردندى تا فرق بود ميان او و ميان آن.

گفتيم كه تشريق زهره و عطارد را اندر حال رجوع بود و ببعد سى درجه از آفتاب هر دو نرسند. پس ايشان را از پس تشريق مقيمى بود آنگاه استقامت آنگاه بدان غايت دورى از آفتاب رسيدن كه ايشان را بيشتر از آن نتواند. و سپس آن باز روى سوى آفتاب نهند و بدو نزديكتر آغازند شدن و بدين همه حالها مشرق نام آيد تا آنگاه كه بعد ميان ايشان و ميان آفتاب دوازده درجه شود آنگاه وقت ناپيدا شدن ايشانست بامدادان بمشرق. آنگاه تحت الشعاع باشند تا آن بعد كم از هفت درجه شود. و از پس از آن سوخته شوند تا بحد صميمى رسند و با آفتاب بهم آيند بميان استقامت و ز حد صميمى در گذرند.

و آنگاه حال ايشان بمغرب ماننده حال علويان شود بمشرق بدان مقدار كه زهره را و عطارد را گفته آمد از بهر سوختن و تحت الشعاع و پيدا شدن تغريب را شباهنگام. و سپس آن بغايت بعد خويش رسند از آفتاب و آنگاه مقيم گردند و راجع و باز بهمان حالها رسند كه با بعدها ياد كرديم و بتصميم اندر رجوع بازگردند.

اما اندر بعد تشريق و تغريب بايستى كه ميان ايشان فرق نماندى چنانك مريخ‌

نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامى نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 1  صفحه : 532
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست