responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامى نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 1  صفحه : 324

كرده باشند و يا تسليم مسلمين شده باشند طوعا بدون قتال يا مردمش هلاك شده باشند و زمينهاى موات بطور مطلق و نيزارها و رءوس جبال و بطون اوديه و اشجار و معادن آنها و اقطاعات ملوك حربى و ميراث فاقد و ارث خاص و بيابانهاى مفاز و جز آنها و مخصوص امام است و قابل خريد و فروش نيست‌ «يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفالِ قُلِ الْأَنْفالُ لِلَّهِ» رجوع شود به (شرح لمعه ج 1 ص 117- قاطعة اللجاج ص 20- 25).

انْفُ الْفَرَس‌

- (اين اصطلاح نجومى است) يكى از ستارگان صورت فرس بود كه جحفلة الفرس، فم الفرس هم نامند.

رجوع به صور كواكب شود.

انْفُسِ دَنِسَة

- (اصطلاح فلسفى) يعنى نفوس پست.

(اسفار ج 1 ص 164)

انْفِصال‌

- (اصطلاح فلسفى) انفصال يعنى گسسته بودن در مورد چيزى كه از شأن آن اتصال و پيوسته بودن است و بعبارت ديگر انفصال در مقابل اتصال بوده و بمعناى عدم اتصال است در مورد چيزى كه شأن آن اتصال است و چون انفصال مقابل اتصال است فلاسفه گويند «الانفصال لا يقبل الاتصال» زيرا شى‌ء با مقابل خود جمع نمى‌شود چه آنكه انفصال را ضد اتصال بدانيم يا تقابل آن دو را تقابل عدم و ملكه بدانيم در هر دو صورت اتصال قبول انفصال نمى‌كند زيرا قابل بايد بعد از قبول امرى با مقبول خود جمع شود و موقعيكه اتصال باشد انفصال نيست و بالعكس اين قاعده كه يكى از فروع قاعده كليه متقابلان دو امرى هستند كه از جهت واحد در محل واحد جمع نمى‌شوند است. فلاسفه بمنظور اثبات هيولاى اولى در اجسام بيان ميكنند باين طريق كه گويند ما جسم واحدى را ميتوانيم باختيار خود دو نيم كنيم و بدين ترتيب دو جسم موجود ميشود در اين صورت اين پرسش پيش مى‌آيد كه آيا جسم واحد زائل و دو جسم ديگر حادث شده است مسلم است كه جواب اين پرسش منفى خواهد بود زيرا بالوجدان ميدانيم كه همان جسم واحد قبلى دو نيم شده است و دو جسم شده است مجددا سؤال ميشود كه آيا دو جسم بعد از انفصال عين جسم واحد قبلى است باز جواب منفى خواهد بود زيرا بالحس درمى‌يابيم كه اول يك جسم بوده است و اكنون دو جسم شده است و بحكم قاعده «الاتصال لا يقبل الانفصال» و بالعكس نمى‌توانيم بگوئيم كه جسم متصل واحد قبلى منفصل شده است و قبول انفصال كرده است و بعينه همان جسم اول است باضافه انفصالى كه عارض او شده است پس ناچار بايد در جسم يك امرى باشد كه با اتصال و انفصال هر دو موجود باشد و آن غير از صورت جسميه است زيرا گفته شد كه صورت جسميه زائل شد و دو صورت جسميه ديگر موجود شد پس صورت جسميه قابل انفصال و اتصال نيست پس آن امرى كه قابل اتصال و انفصال است و در هر حال در جسم موجود است هيولا است.

(كشف المراد- شرح منظومه)

نام کتاب : فرهنگ معارف اسلامى نویسنده : سجادی، جعفر    جلد : 1  صفحه : 324
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست