شود. فهم اين معنى در واقع چيزى نيست جز اينكه فهميده شود كه او
موجودى ناطق است.
12- قياس احتمالى (Abduction( قياسى است كه كبراى آن يقينى و صغراى آن
احتمالى است و نتيجه آن به پيروى از اخسّ مقدمات، احتمالى است.
قيمت
فارسى/ ارزش
فرانسه/Valeur
انگليسى/Value ,Worth
لاتين/Valor
1- قيمت به معنى ارزش و بهاى شىء است. مىگويند ارزش انسان به
نيكىهاى اوست، يا فلانى ارزش ندارد يعنى ثبات و دوام ندارد قيمت يا ارزش مترادف
بها (ثمن) است.
جز اينكه بها ممكن است مساوى قيمت يا بيشتر يا كمتر از آن باشد. فرق
ارزش و بها اين است كه آنچه در ازاى شىء، داده مىشود بهاى آن است مانند مبلغ
پولى كه عوض شىء داده مىشود. در حالى كه ارزش به آنچه تحت تأثير اعتبارات
اقتصادى، نفسانى، اجتماعى، اخلاقى و زيبائى، مناسب و شايسته كوشش و توجه انسان
است، اطلاق مىشود.
2- ارزش ذاتى شىء صفتى است كه اين شىء را نزد شخصى يا گروهى از اشخاص
مورد توجه قرار مىدهد. مثل اينكه بگوييم: اشراف براى نژاد ارزش زياد قائلاند.
ارزش مصرف به ارزش و بهائى اطلاق
مىشود كه در نظر كسى كه خواهان يك شىء است، در آن شىء موجود است. اين معنى غير
از معنى منفعت و فايده است، زيرا ممكن است چيزى در نظر كسى داراى ارزش زياد باشد،
با وجود اين نفع حقيقى نداشته باشد.
آدام اسميت بين ارزش مصرف و ارزش تبادلى فرق گذاشته است. وى اصطلاح
اول را به شيئى كه نفع حقيقى داشته باشد (مثل آب و هوا) نسبت مىدهد، و ارزش دومى
را به ارزشى اطلاق مىكند كه در جامعه معين و در زمان معينى بين مردم رايج و
متداول مىشود. چنين ارزش و بهائى مربوط به ذات شىء نيست بلكه مربوط به كم يابى
آن يا مربوط به نياز مردم به آن است. مثل الماس كه ذاتا داراى ارزش نيست. اما
تمايل مردم به آن ارزش آن را بالا مىبرد.
3- لفظ ارزش از جهت عينى و خارجى به چيزى اطلاق مىشود كه موجب تمايز
شىء از صفاتى است كه حدود ارزش آن شىء را تعيين مىكند. اگر ارزشمندى شىء به
ذات خود آن باشد، مثل حق و خير، و زيبائى، ارزش آن يك امر مطلق است، و اگر شىء به
موجب منظور خاصى ارزشمند شده باشد، از قبيل مدارك تاريخى و وسايل آموزشى مثلا،
ارزش آن يك ارزش نسبى است.
4- در علم اخلاق ارزش را به معنى خير به كار بردهاند، به نحوى كه ارزش
عمل تابع خيرى است كه در خود دارد. هر چه مطابقت بين فعل و غايت آن در خير،
كاملتر باشد، ارزش فعل بيشتر است. و غاياتى كه براى فعل در ذهن ترسيم يافته است،
ارزشهاى آرمانى ناميده مىشود. ارزش آرمانى اصلى است كه احكام ارزشى مبتنى بر آن
است. مقصود از احكام ارزشى، احكام انشائىيى است كه به فعل يا به ترك آن فرمان
مىدهد. (رجوع كنيد به حكم).
5- نزد علماى اقتصاد، ارزش شىء عبارت است از مفيد بودن آن در رفع
نيازها، هر چه نياز به شىء بيشتر باشد، ارزش آن بالاتر است، و بر عكس.
6- دانشمندان بين ارزش راستين و ارزش اعتبارى فرق گذاشتهاند. در اين
مورد گفتهاند: ارزش راستين مبنى بر منفعت است، مثل ارزش زمين يا ارزش غذا، در
حالى كه ارزش اعتبارى مبنى بر اعتماد و اطمينان است، مانند ارزش اسكناس و
حوالههاى مالى.
7- و نيز بين ارزش ذاتى و ارزش اضافى شىء (اضافى به معنى افزايشى نه
به معنى نسبى) فرق گذاشتهاند.
در اين مورد گفتهاند:
ارزش اضافى ناشى از كارى است كه براى توليد شىء انجام شده است يا
ناشى از تقاضاى بازار يا كميابى شىء و يا ناشى از دخالت واسطههاست. در نظر بعضى
فيلسوفان، ارزش اضافى، امرى نامشروع است مگر اينكه ناشى از كارى باشد كه براى
ساختن و توليد كردن شىء انجام شده است. اين معنى سخن ابن خلدون است كه در اين
مورد گفته است: «كسب ارزش كار انسانى است» (مقدمه) و اينكه:
هر چه كار انجام شده در شىء مصنوع بيشتر باشد «ارزش آن بيشتر است»
(مقدمه) و اينكه: «در به 8- ارزش شىء يا داخل در مقوله كميت است و دالّ بر بهاى شىء است، يعنى
دالّ بر مقدار پولى است كه براى به دست آوردن شىء مورد نظر بايد خرج كرد.
مىگويند