رشد گفته است: «استعدادى است كه در شىء است و امكانى است كه آن را
به فعليت مىرساند.» (تلخيص ما بعد الطبيعه) امكان عبارت است از صفت شىء حادث يا
چيزى كه شىء را براى حدوث آماده مىكند. تشخيص وجود بالقوه از وجود بالفعل يك اصل
ارسطوئى است و مضمون آن اين است كه شيئى كه وجود آن در حيّز امكان است، موجود
بالقوه است؛ و شيئى كه از حيز امكان به حيز فعل رسيده است، موجود بالفعل است. فرق
قوهاى كه در مقابل فعل است و قوهاى كه مبدأ فعل است (يعنى توان انجام كار)، اين
است كه «اولى با عدم آنچه بالفعل است، موجود است و دومى در حين انجام فعل موجود
است.» (ابن سينا نجات).
3- «هر جسمى كه وقتى فعلى از آن صادر شود، صدور فعل نه بالعرض باشد و
نه قسرى، چنين جسمى با قوهاى كه در خود آن است، عمل مىكند.» (ابن سينا نجات).
4- ابن سينا گويد: «به مبدأ تغير در آخر از آن جهت كه ديگرى است، قوه
گويند. مبدأ تغير يا در شىء منفعل است، كه همان قوّه انفعالى است، و يا در فاعل
است كه همان قوّه فاعلى است. به چيزى كه توسط آن، فعل يا انفعال انجام گيرد قوه
گويند، و به چيزى كه توسط آن، شىء مقوّم شىء ديگر واقع شود قوّه گويند، و به
چيزى كه توسط آن، شىء ثابت و نامتغير شود، قوه گويند، زيرا تغيّر در كنار ضعف
است. قوّه منفعل محدود به يك شىء واحد است ... و ممكن است در شىء يك قوّه
انفعالى بر حسب دو ضد باشد ... قوّه فاعل ممكن است محدود به شىء واحد باشد مثل
قوّه آتش بر سوزاندن فقط، و ممكن است متعلق به اشياء متعدد باشد مانند قوه دو شخص
آزاد» (نجات).
5- قوه فاعلى مصدر فعل است و عبارت است از قوهاى «كه عضلات را به
تحريك انقباضى بر مىانگيزد و بار ديگر بر حسب قوه محركه، آنها را به انبساط تحريك
مىكند.» (تعريفات جرجانى) قوه به اين معنى مترادف ملكه است.
مىگويند: قوه حافظه و قوه متخيله. فرق قوه و ملكه اين است كه ملكه
يك حالت راسخ است در حالى كه قوه متضمن معنى زايل شدن است.
6- قوى كسى است كه توان انجام كار مخصوصا كار سخت داشته باشد، و در
مقابل ضعيف قرار دارد. و نيز قوى يكى از اسماء خداوند است.
7- خلاصه قوه منشأ نشاط و حركت است و مبدأ كار و تغيير است و به سه قسم
طبيعى، حياتى و عقلى تقسيم مىشود. (رجوع كنيد به قدرت و ملكه).
قول (1)
فارسى/ سخن
فرانسه/Lexis
انگليسى/Lexis
لاتين [و انگليسى]/Dictum
قول عبارت است از هر لفظ مركبى كه اجزاء آن داراى معنى باشد. در
اصطلاح منطقيان قول عبارت است از مركب عقلى يا مركب لفظى.
لفظ مركب يا تامّ است يا ناقص. اگر تامّ باشد كلام ناميده مىشود و
مفيد معنى است، و اگر محتمل صدق و كذب باشد، قضيه يا خبر ناميده مىشود، و اگر
محتمل صدق و كذب نباشد، از قبيل طلب، امر، نهى، تمنّى، ندا، قسم و ترجّى است. اگر
محمول قضيه يك لفظ مفرد باشد اين لفظ اسم شىء است، و اگر قول يا سخن باشد، حد
شىء است.
گفتار عبارت است از كلام، رأى و عقيده و عبارت از يك كار عقلى منظم
به نظم منطقى است ولى يك عمل عقلى مركب از يك سلسله عمليات عقلى جزئى است، و يا به
معنى بيان كردن فكر توسط الفاظ يا قضايائى است كه با يكديگر ربط داشته باشند.
گفتار مترادف مقال و مقاله است. «فصل مقال در اتصال بين حكمت و
شريعت» عنوان كتابى از ابن رشد است، و مقاله گفتار در روش، عنوان كتابى از دكارت
است.