يك فرد است. زيرا سقراط دال بر وجود واحد غير قابل تقسيم است و موضوع
معينى است كه حامل تعدادى از صفات است.
ب- در زيستشناسى، فرد به معنى هر موجود زندهايست كه اجزا و اعضاى آن
بطور دائم و منسجم، براى حفظ بقاى آن تعاون داشته باشند، بطورى كه اگر اين تعاون
مختل شود، وظايف حياتى موجود زنده تعطيل يا براى هميشه دگرگون مىشود.
ج- در روانشناسى فرد، از جهت تمايز آن با افراد ديگر، توسط هويت و وحدت
خود، يا از اين جهت كه داراى صفات مخصوصى است غير از صفات مشترك با افراد مجانس
خود، مترادف شخص طبيعى است.
د- در جامعهشناسى فرد، يكى از واحدهاايست كه از تركيب آنها جامعه به
وجود مىآيد مانند تبعه يك دولت يا يك زنبور از يك كندو يا يك مورچه در لانه
مورچگان. هر يك از اينها يك واحد است كه از تركيب آنها جامعه به وجود مىآيد.
6- تفريد يعنى منفرد كردن شىء و جدا كردن آن از اشياء ديگر و تقسيم يك
شىء عام به افراد بطورى كه با شرايط انفرادى اشياء هم آهنگ باشد. مثلا مىگويند:
تفريد مجازاتها يعنى تقسيم آن به بخشهائى كه با مسئوليت افراد متناسب
باشد.
7- تفرّد از اصطلاحات حكمت مدرسى است و به معنى تشخص و تعين شىء در
زمان و مكان آمده است. (رجوع كنيد به فرديت) و نيز به تحقق يافتن صورت نوعى در يكى
از افراد اطلاق مىشود. اگر اين لفظ به خداوند اطلاق شود، دال بر وحدانيت او در
خداوندى يا تعالى او از كائنات است.
اصل تفرد اصطلاحى است كه از فلسفه ابن سينا از طريق ترجمههاى لاتينى
به فيلسوفان قرون وسطى اروپا رسيده است. مضمون اين اصطلاح اين است كه: هر موجودى
داراى يك وجود جزئى است كه توسط آن، از صورت مشترك (نوعى) بين خود و افراد ديگر،
متمايز مىشود.
فردى
فارسى/ فردى
فرانسه/Individuel
انگليسى/Individual
فردى منسوب به فرد است و به معنى هر چيزى است كه به فرد اختصاص داشته
باشد يا متعلق به فرد باشد و يا به معنى صفت مقوم فرد است كه موجب امتياز آن از
افراد ديگر باشد.
مىگويند: ملك فردى، آزادى فردى، آزمايشهاى فردى، تفاوتهاى فردى و
... روانشناسى فردى يا شخصى، علمى است كه تفاوتهاى فردى را بررسى مىكند. موضوع
اين علم نزد آدلر عبارت است از تحقيق در شخصيت انسان از اين جهت كه موجودى است
شخصى و پيچيده تا روابط شكلپذيرىاى كه بين او و شرايط هستى او برقرار است معلوم
شود.
فرديّت
فارسى/ فرديت
فرانسه/Individualite
انگليسى/Individuality
لاتين/Individualitas
لفظ «Individualitas فقط هنگامى به عنوان يك اصطلاح فلسفى به كار رفت، كه آثار ابن
سينا به لاتين ترجمه شد. اصل اين واژه، شخصيت است زيرا در اصطلاح ابن سينا شخص به
معنى فرد و شخصى به معنى فردى و تشخّص به معنى تفرد است. معنى فرديت بطور عام
عبارت است از صفات جسمانى و معنوى از قبيل سرشت، مزاج، حساسيت، ذوق و افكارى كه
موجب تمايز يك فرد از افراد ديگر مىشود. و به معنى هر گونه صفت و خلقى است كه
طبيعت خاصى به فرد بدهد.
معنى فرديت بطور خاص مترادف شخصيت است. اما متفكران جديد بين اين دو
مفهوم فرق گذاشته و گفتهاند:
فرديت مجموع صفاتى است كه فرد را از افراد هم نوع خود متمايز مىكند،
در حالى كه شخصيت مجموع صفاتى است كه شخص را براى زندگى در يك جامعه معين آماده
مىكند. فرديت يك موجود آگاه تابع بسيارى از عوامل خارجى است كه بصورت جمعى در آن
تأثير مىكند، اما شخصيت مبتنى بر تمركز قدرت ارادى و وحدت ذاتى است كه شخص را
بدين صفات موصوف مىگرداند. اگر بخواهيم مفهوم اين دو لفظ را دقيقتر معلوم كنيم،
مىتوانيم بگوييم:
فرديت عبارت است از مجموع صفات موجود آگاه، به همان صورت كه در واقع
موجود است، و شخصيت مجموع صفاتى