محروميت عبارت است از اينكه شىء فاقد كمال طبيعى و نوعى خود باشد.
محروميت از نوع عدم نسبى است نه عدم مطلق. در اصطلاح منطقيان، محروميت به وقوع
نسبت بين موضوع و محمولى اطلاق مىشود كه محمول در شأن آن موضوع نباشد و نفى اين
محمول از آن موضوع موجب نقص موضوع نگردد مثل اينكه بگوييم: «زيد نشسته نيست».
محروم منسوب به محروميت است. و به هر چيزى اطلاق مىشود كه دال بر
فقدان صفتى از صفات شىء باشد كه مقتضى طبيعت آن است. مانند كورى نسبت به انسان.
پس هر چيزى كه عاقبت آن رو به زوال باشد مانند آسمان تاريك و زمين و مال و جاه و
مملكتدارى، از امور عدمى است.
«قضيه عدمى قضيهايست كه محمول آن اخسّ دو مفهوم متقابل باشد و اخس
بودن آن بر حسب مشهور است، مثل اينكه بگوييم: زيد ستمگر است يا هوا تاريك است.
اما نظر تحقيقى در مورد آن اين است كه قضيه عدمى قضيهايست كه محمول
آن دال بر عدم چيزى باشد كه در شأن آن است كه تعلق به موضوع يا نوع يا جنس آن
داشته باشد.» (ابن سينا، نجات).
عدميت
فارسى/ نيست انگارى
فرانسه/Nihilisme
انگليسى/Nihilism
لاتين/Nihil
نيست انگارى بر سه قسم است: فلسفى، اخلاقى و سياسى.
1- نيستانگارى فلسفى بر دو قسم مطلق و انتقادى است. نيستانگارى فلسفى
مطلق عبارت است از انكار وجود هر چيزى، و نيست انگارى نسبى عبارت است از انكار
توانائى عقل در دستيابى به حقيقت. نيست انگارى در هر حال معادل شكاكيت است.
2- نيست انگارى اخلاقى خود بر دو قسم است يا به صورت يك فلسفه نظرى
مطرح است يا به صورت يك جنبش فكرى. اگر به عنوان يك فلسفه نظرى مطرح شود دال بر
انكار ارزشهاى اخلاقى و مراتب آنهاست، و اگر به صورت يك جنبش فكرى مطرح شود دال
بر اين است كه عقل فاقد ارزشهاى اخلاقى است.
3- نيست انگارى سياسى اصطلاحى است كه اولين بار تورگنف آن را در
داستانى به نام پدران و فرزندان در سال 1862 به كار برد. اين اصطلاح به نظريه
سياسيى اطلاق مىشود كه تعدادى از انقلابيون روسى، پيش از سقوط حكومت تزارى در سال
1917 بر آن گردن نهادند. اساس اين نظريه مبتنى است بر انتقاد از اوضاع سياسى و
اجتماعى و خوددارى از قبول مشروعيت مقررات قانونى ضرورى بر افراد.
اما هواداران اين مذهب بعد از سال 1875 روش ايجاد ترس و آشوب سياسى
را پسنديدند، و به ويران كردن تشكيلات اجتماعى و سياسى فاسد اقدام كردند، بدون
اينكه نظمى را جايگزين آن كنند. نيست انگارى سياسى معادل هرج و مرج و حذف حكومت
است.
عدوان
فارسى/ پرخاشگرى
فرانسه/Agression
انگليسى/Aggression
عدوان به معنى ستم و تجاوز از حد است، و صفت كسى است كه به ديگران
تجاوز مىكند. غريزه زيادهروى يا تجاوز، نوعى رفتار است كه وجه امتياز آن، روح
دشمنى و تعدى و گام نهادن در امور خطرناك، به جاى پرهيز كردن از آنهاست.
لفظ پرخاشگرى به تمايل انسان به زورگوئى نيز اطلاق مىشود يا به
تمايل انسان به فرصتطلبى براى نشان دادن خود اطلاق مىگردد، و يا به تعصب انسان
نسبت به اصول و عقايدى كه مورد قبول اوست اطلاق مىشود، يا به ميل انسان به
خودآزارى يا ميل او به غير آزارى اطلاق مىشود.
پرخاشگرى با حس تكبر و قدرتطلبى و ميل به وسيله قرار دادن همه چيز
براى رسيدن به هدف، همراه است. رفتار پرخاشگرانه و توأم با پرخاشگرى به عنوان
واكنش در مقابل محروميتها و ناكامىهاى شخص پرخاشگر تلقى مىشود.