responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ فلسفى نویسنده : جميل صليبا- منوچهر صانعى دره بيدى    جلد : 1  صفحه : 428

تقديس اشياء مورد علاقه اطلاق مى‌كنند.

صواب‌

فارسى/ درست- بجا

فرانسه/Juste ,Vrai

انگليسى/Just ,Right

لاتين/Justus ,Verus

صواب ضد خطاست و به معنى حق، صدق و سداد است. مثلا مى‌گويند: كار بجائى انجام داد و از روى صواب حكم كرد يعنى نظرش درست بود. و نيز صواب دالّ بر چيزى است كه لايق، اولى، پسنديده و ثابت باشد.

فرق بين صواب و صدق و حق اين است كه صواب امر ثابتى است كه نمى‌توان آن را انكار كرد، در حالى كه صدق و حق دال بر مطابقت تصورات با اشياء خارجى مى‌باشد. پس آنچه در ذهن است، اگر مطابق واقع باشد، حق است.

صواب و خطا در فروغ و اجتهادات به كار مى‌روند اما حق و باطل در اصول و اعتقادات (تعريفات جرجانى)

صورت‌

فارسى/ سيما

فرانسه/Forme ,Image

انگليسى/Form ,Image

لاتين/Forma ,Imago

[صورت را از دو ديدگاه مى‌توان مورد بحث قرار دارد.

يكى از ديدگاه لغوى و ديگرى از ديدگاه فلسفه:] الف- صورت در لغت به معنى شكل و نوع است و در عرف علما داراى چندين معنى است:

1- صورت عبارت است از شكل هندسى مركب از ابعادى كه نهايات جسم را تعيين مى‌كنند. مانند صورت موم مذاب در قالب كه صورت قالب، شكل هندسى آن است. از اين قبيل است صورت مجسمه، بينى، كوه و ابر كه صورت آنها دال بر حالتى است كه در اين اشياء وجود دارد، حالاتى از قبيل گردى، راستى، كجى و غيره.

2- صورت به معنى صفتى است كه متعلق به شى‌ء است. چنانكه مى‌گوييم: خداوند آدم را به صورت خود آفريد.

3- صورت به معنى نوع است. مى‌گويند فلان چيز به سه صورت است يعنى بر سه نوع است. مثلا مى‌گويند صور بهره‌بردارى، يعنى انواع آن.

4- صورت به چيزى اطلاق مى‌شود كه تحصل و قوام و فعليت شى‌ء به آن است. مانند صورت خاص تخت كه به موجب تركيب خاص قطعات چوب، شكل مى‌گيرد. صورت به اين معنى علت يا علت صورى است و در مقابل علت مادى و علت فاعلى و علت غائى قرار داد.

5- صورت به ترتيب اشكال و نهادن آنها در كنار يكديگر و اختلاف تركيب آنها اطلاق مى‌شود. و در اين مورد صورت مخصوص ناميده مى‌شود.

6- صورت به ترتيب معانى مجرد اطلاق مى‌شود.

مى‌گويند صورت مساله، صورت سؤال و جواب.

7- صورت به چيزى اطلاق مى‌شود كه چگونگى شى‌ء بايد چنان باشد تا با شرايط قانونى منطبق شود، مانند صورت عقد كه يك شكل كامل است. حال اگر اين عقد را به موجب خطائى كه در اجراى قانونى آن واقع شده است، نه اصل آن را، ابطال كنند، اين ابطال را ابطال صورى مى‌نامند.

8- و بالاخره صورت به آنچه توسط قلم رسم مى‌شود يا به ارتسام شكل شى‌ء در آيينه يا در ذهن، يا به ياد شى‌ء محسوس غايب از حس، اطلاق مى‌گردد. مى‌گويند تصور شى‌ء، يا تخيل آن، يا مى‌گويند: صورت شى‌ء را احضار كرد.

ب- صورت در اصطلاح فيلسوفان مقابل ماده است و آن چيزى است كه شى‌ء مطلقا توسط آن متمايز مى‌شود. اگر شى‌ء خارجى باشد صورت آن صورت خارجى است و اگر ذهنى باشد صورت آن نيز صورت ذهنى است. البته در نظر آنان ماده هرگز از صورت جسميه برهنه نمى‌شود.

1- فيلسوفان بين صورت جسميه و صورت نوعيه فرق گذاشته‌اند. در اين مورد گفته‌اند: صورت جسميه، جوهر بسيط متصلى است كه محل آن، وجودى مستقل از آن ندارد و پذيراى ابعاد سه‌گانه‌ايست كه در نظر اول در جسم ادراك مى‌شود، و يا جوهر ممتد در ابعاد سه‌گانه است كه در اولين نظر توسط حس ادراك مى‌شود، در حالى كه صورت نوعيه جوهر بسيطى است كه وجود آن بدون وجود محل فعليت نمى‌يابد. (تعريفات جرجانى) 2- و نيز بين صورت جوهرى و صورت عرضى فرق‌

نام کتاب : فرهنگ فلسفى نویسنده : جميل صليبا- منوچهر صانعى دره بيدى    جلد : 1  صفحه : 428
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست