در آن يافت مىشود، به كار بردهاند. مثل خلاء هوا سنج، و نيز به
معنى خلو از فكر به كار بردهاند. مثل خالى بودن عبارت از معنى و خالى بودن شعر از
خيال.
بعضى از حكما خلاء را بعد مجرد قائم به خود دانستهاند، خواه جسمى در
آن باشد، خواه نباشد. بعضى ديگر آن را بعد مفطور و فراغ مفطور ناميدهاند. آنچه را
كه افلاطون بعد مفطور ناميده است، متكلمان فضاى موهوم ناميدهاند، و آن فضائى است
كه وهم آن را اثبات مىكند. مثل فضائى كه آب يا هواى داخل ظرف آن را اشغال كرده
باشد. اين فضاى خالى فضائى است كه در شأن آن است كه جسم در آن قرار گيرد و ظرف آن
جسم واقع شود. فضا به اين اعتبار حيّز جسم است و به اعتبار اينكه از جسم خالى باشد
خلاء ناميده مىشود. در نظر متكلمين، خلاء عبارت از همين فراغ است كه هيچ جسمى آن
را اشغال نكرده باشد. اين خلاء در خارج بالفعل موجود نيست بلكه امرى موهوم است.
بعضى از حكما بعد موجود را خالى از جسمى كه آن را اشغال كرده، جايز
ندانستهاند، مثل ارسطو كه گفته است طبيعت از خلاء مىترسد. اما بعضى ديگر آن را
جايز دانستهاند. اينان با متكلمان در جواز خلو مكان از شاغل موافقت كردهاند، اما
در اينكه اين مكان، بعد موهوم است با آنان مخالفت كردهاند.
خلط
فارسى/ آميزش
فرانسه/Confusion
انگليسى/Confusion
لاتين/Confusio
خلط كردن چيزى با چيزى يعنى ضميمه كردن آنها با يكديگر و آميختن آنها
به يكديگر. اصطلاحا خلط به معنى ابهام و اشتباه است. و به عدم تمييز بين دو شىء
مختلف و تلقى كردن آنها به عنوان شىء واحد يا دو شىء متساوى، اطلاق مىگردد.
خلط منطقى به معنى ادراك مبهمى است كه از سوء استعمال الفاظ يا از
سوء فهم آنها به وجود مىآيد. سفسطه خلط نوعى مغالطه است كه بنتام آن را مغالطه
پارلمانى ناميده است. اين مغالطه ناشى از انتقال مناقشه از موضوع سخت به يك موضوع
آسان است. اين امر به دو طريق انجام مىشود: اول گستردن ميدان بحث به منظور احاطه
بر تمام جوانب آن. دوم محدود كردن ميدان بحث براى محدود كردن مسائل و امكان ضبط
آنها. مقصود از تمام اين اعمال اين است كه گوينده به موضوعى دست يابد كه بتواند در
آن جولان كند و از بحث در موضوعى كه درك آن برايش مشكل است بگريزد.
خلف
فارسى/ ناراستى
فرانسه/Absurde
انگليسى/Absurd
لاتين/Absurdus
مقصود از خلف، خلاف مفروض و در اصطلاح ما به معنى محال است يعنى چيزى
كه منافى عقل و منطق باشد.
اين اصطلاح مترادف متناقض، ممتنع و باطل است. (رجوع كنيد به اين
الفاظ).
خلف نوعى قياس استثنائى است كه در آن اثبات مطلوب از طريق ابطال نقيض
آن انجام مىشود و در مقابل قياس مستقيم قرار دارد. (رجوع كنيد به كشاف تهانوى جزء
اول) ما قياس خلف را به معنى قياسى به كار مىبريم كه در آن بر صدق قضيه يا بر كذب
آن، از طريق ابطال يكى از نتايج لازم آن، حكم شود. اين قياس بر دو وجه است: يكى
دليل خلف كه عبارت است از اثبات قضيه از طريق ابطال يكى از نتايج كاذب مستلزم آن
يا نتايج مخالف مطلوب.
برهان خلف را از اين جهت خلف ناميدهاند كه هر كس بدان تمسك جويد
مطلوب خود را از طريق ابطال نقيض مطلوب، به اثبات مىرساند، چنانكه گوئى مطلوب را
از پشت به دست مىآورد. و نيز گفتهاند اين برهان را برهان خلف يا برهان باطل
ناميدهاند زيرا نتيجه باطل مىدهد.