حذف عبارت است از انداختن چيزى از حساب، و آن بدين معنى است كه در
برابر آنچه حذف مىشود، چيز ثابتى به جاى آن قرار گيرد كه مساوى و لازم آن باشد،
به نحوى كه اين امر موجب انداختن يكى يا تعدادى از مجهولات در قسم اول گردد.
در منطق، حذف عبارت است از انداختن حد وسط از قياس. در اصول علمى حذف
به معنى حذف فرضياتى است كه عقل و تجربه آنها را نمىپذيرد.
در انتخاب طبيعى، حذف عبارت است از نابودن شدن موجودات زندهاى كه
نتوانند با شرايط محيط الفت گيرند.
حرام
فارسى/ ناروا
فرانسه/Tabou
انگليسى/Taboo
حرام يعنى كارى كه انجام آن، شرعا يا عقلا ممنوع باشد. در
جامعهشناسى و انسانشناسى به معنى عمل يا شيئى است كه موجب ممنوعيت آن، عقل و عمل
نباشد بلكه به يك علت وهمى ممنوع باشد، و اين علت وهمى اعتقاد انسان اوليه است بر
اينكه مخالفت او با اين ممنوعيت موجب كورى او يا بيمارى و يا مرگ او مىگردد.
لفظ تابو (Tabou( در زبان ساكنان جزاير پولينزى (polynesien( به كار مىرفته اما مفهوم آن در فرهنگ اقوام متعدد متداول بوده
است. مثلا بعضى از اقوام معتقداند كه كشتن بعضى حيوانات يا بريدن بعضى درختها،
موجب بروز بلاى بزرگى بر آنان مىشود. مثال ديگر اعتقاد عبرانيان است در مورد
تابوت عهد كه نبايد كسى آن را لمس كند مگر اينكه از طبقه معينى از مردم باشد. و
اگر يكى از عوام آن را لمس كند، بلاى كوبندهاى بر او وارد مىشود، گوئى اين تابوت
نيروى كششى دارد كه وقتى كسى آن را لمس مىكند، قواى درونى آن تحريك مىشود و او
را مىربايد.
مفهوم اين حرام در تاريخ مقرون به مفهوم تقدس است.
يعنى كسى كه حرمت شىء مقدسى را نگه ندارد، خود را در معرض خشم
خدايان قرار داده است. از مظاهر اين طرز فكر، يكى هم پرهيز و ممنوعيت روابط جنسى
[با بعضى افراد است] است كه به عنوان محارم يا محرمات، معروف است.
(رجوع كنيد به لفظ توتم).
حرمان
فارسى/ بىبهرگى
فرانسه/Privation
انگليسى/Privation
لاتين/Privatio
حرمان به معنى منع كردن از چيزى و به معنى عدم چيزى است. در نظر
ارسطو حرمان در مقابل داشتن (ملك (Possession و به معنى عدم محمول براى موضوع است. (رجوع
كنيد به لفظ عدمى) اين فقدان محمول، يا به اين علت است كه طبيعت شىء وجود اين
محمول را ايجاب نمىكند (مثل نابينائى در گياه)، يا طبيعت شىء آن را ايجاب
مىكند، اما در واقع متّصف به آن نيست (مثل نابينائى در موش كور) يا طبيعت شىء
مستلزم وجود اين صفت در آينده است نه در حال حاضر (مثل نابينائى در جنين) و يا
اينكه طبيعت شىء بطور دائم مستلزم وجود اين صفت است، اما به موجب آفت معينى اين
صفت در آن موجود نيست (مثل نابينائى [بعضى افراد] انسان) و حرمان واقعى همين است و
داراى دو معنى منطقى و وجودى است.
معنى منطقى آن اين است كه علاقه
موضوع به محمول، با صفات ذاتى موضوع در تعارض نيست مثل صفت نشستن نسبت به انسان.
معنى وجودى آن عبارت است از اطلاق
حرمان به فقدان چيزى كه وجود آن براى موجود ديگر (موضوع) طبيعة لازم است و براى او
مفيد و موافق آن است. يا فقدان چيزى كه موجودى سابقا آن را داشته است، يا فقدان
چيزى كه شىء متمايل به آن است، يا دردى كه ناشى از اين فقدان است.
مثلا مىگويند حرمان انسان از حقوق مدنى او يا حرمان او از ثروتش يا
حرمان او از آزاديش. (رجوع كنيد به عدم)