عبارت است از جمع دو يا چند تصور در يك فعل ذهنى واحد.
مانند مفاهيم هويّت، معيّت، تعاقب، مطابقت، سببيّت، ابوّت و بنوّت و
غيره. اضافه به تمام مقولات تعلق مىگيرد. به اين طريق كه اضافه يا عارض جوهر
مىشود، مانند ابوت و بنوّت، يا عارض كميت مىشود مانند دو برابر، نصف، كم و زياد،
يا عارض كيفيت مىشود مانند شبيه، عالم و معلوم، يا عارض أين مىشود، مانند متمكّن
و مكان، يا عارض زمان مىشود مانند پيشين و پسين، يا عارض وضع مىشود مانند چپ و
راست، يا ممكن است در فعل و انفعال يافت شود.
ابن رشد گويد: «فرق بين مقولاتى كه قائم به نسبت است و اضافه كه وجود
آن در نسبت است، اين است كه در مقوله اضافه، هر يك از طرفين مقوله، فقط به شرط
تصور طرف ديگر قابل تصور است، مثل ابوت و بنوّت اما در مقولات ديگر مانند أين و
متى و ساير مقولات، فقط ماهيت يكى از آنها نسبت به ديگرى، نسبت اضافى است. مثلا
مقوله أين عبارت است از نسبت جسم به مكان. بنا بر اين براى تحديد مكان، وجود جسم
ضرورى است اما براى تحديد جسم وجود مكان ضرورى نيست. پس جسم در اينجا مضاف نيست.
اما اگر از اين جهت كه متمكّن است، لحاظ شود، مقوله اضافه به آن الحاق مىشود و
تحت اين مقوله واقع مىگردد همچنين است ساير مقولات نسبت. مقوله اضافه، به ساير
لواحق مقولات، مانند تقابل، تضاد و عدم و ملكه نيز، الحاق مىگردد. اينها از نوع
معقولات اول است و اضافهاى كه بين جنس و نوع واقع است از معقولات ثانى است.»
(كتاب ما بعد الطبيعه) 2-
اضافه يكى از مقولات كانت است كه متضمن نسبت عرض به جوهر، و نسبت علت به معلول، و
نسبت اشتراك (تأثير متقابل فاعل و منفعل) است. احكام و قضايا، در نظر كانت، از حيث
اضافه به 3 قسم تقسيم مىشود:
الف- قضاياى حمليّه كه در آنها اسناد مقيد
به فرض يا شرطى نيست ب-
شرطيه متصله مانند اين قضيه: اگر هوا مناسب باشد از خانه خارج خواهم شد.
ج- شرطيه منفصله مثل يا مىآيد يا نمىآيد.
3- اضافه نسبت بين دو چيز است كه تصور يكى از آنها مانع از تصديق ديگرى
است اما مانع تفكر در مورد آن نيست.
علت اين امر اين است كه اين دو شىء متضمن تصور شىء سومى هستند كه
با آنها ارتباط دارد. هاملن گويد: «اثبات هر شيئى مانع از اثبات عكس آن است. و
تصديق هر عقيدهاى مانع از تصديق ضدّ آن است. دو عقيده متضاد معنى ندارد مگر اينكه
يكى از آنها حذف شود. [از دو عقيده مذكور] تكميل اولى به واسطه دومى است كه ضرورة
كمتر از اولى نيست، و چون هر يك از دو امر متضاد بىمعنى است مگر نسبت به يكديگر،
بايد دو امر متضاد توأم با يكديگر تصور شوند، زيرا آنها دو جزء از يك كل واحدند.
به همين جهت بايد به اين دو مرحله متضاد، مرحله سومى اضافه شود كه عبارت از مرحله
تاليف است. پس [هر] عقيده و ضد آن و تأليف بين آنها، يك قانون عامّ است. اين قانون
در مراحل سهگانهاش، سادهترين قانون اشياء است و ما آن را اضافه مىناميم.» 4- اضافه، علاقه بين دو چيز است كه هر
گاه يكى از آنها تغيير كند، در شأن دومى است كه در پى اولى، تغيير كند، مانند
تغيير تابع رياضى در پى تغيير متغير. و مانند تغيير محصول زمين در پى تغيير كلف
خورشيد. اضافه به اين معنى را علاقه گويند و آن را به هر قانونى كه رابطه بين دو
شىء يا اشياء متعدد را بيان كند، اطلاق مىكنند. چنانكه كورنو (Cournot(
گويد: «معارضه مسلمّات با اضافات يا علاقات، ضرورى است» اضافه به لحاظ نوع تقابل
طرفين آن، قابل تقسيم به چند قسم است: اول موردى كه طرفين، دو اسم مختلف باشند
مانند پدر و فرزند. دوم موردى كه طرفين دو اسم مانند هم باشند مانند برادر و
برادر، سوم موردى كه دو اسم مختلف اما از يك ريشه مشتق شده باشند مثل عالم و معلوم
و حاسّ و محسوس. شايستگى لفظ براى اضافه اين است كه دو لفظ براى يكديگر كافى باشند
[و معنى يكديگر را تكميل كنند] مثلا پدر، پدر است براى فرزند و فرزند فرزند است
براى پدر.
شرط اين تكافو اين است كه اتحاد جهت اضافه در آنها رعايت شده باشد،
بطورى كه تماما يا بالفعل يا بالقوه باشد.
از خواص اضافه اين است كه وقتى يكى از طرفين اضافه شناخته شود، طرف
ديگر نيز شناخته مىشود. بنا بر اين وجود هر يك از طرفين، همراه و همزمان طرف ديگر
است.
(غزالى، معيار العلوم)
اعتداء
فارسى/ پرخاش
فرانسه/Agression
انگليسى/Aggression
اعتداء به معنى ظلم و جور است. در نظر فيلسوفان اعتداء به معنى هر
نوع روشى است كه مقصود از آن آزار ديگران باشد و