1. پارهاى از استخوانها نسبت به بدن، چون پايه مىباشند كه بنياد
بدن بر آن استوار است مانند ستون فقرات كه شالودهاى است تا بدن بر آن تكيه داده
است، چنان كه كشتى بر چوبى كه در ابتدا، وسط كشتى به طول قرار داده شده، بنا
مىگردد؛
2. پارهاى از استخوانها براى بدن چون سپر و حفاظ مىباشند مانند:
استخوان جاندانه [3]؛
3. پارهاى از استخوانها چون اسلحه در برابر آسيب و ضربه از بدن
دفاع مىكنند مانند: استخوانهايى كه خارا (سناسن) خوانده مىشوند و چون خار بر
مهرههاى پشت قرار دارند [4]؛
4. پارهاى از استخوانهاى بسيار ريزِ پركنندة جاهاى خالى مفاصل، [5] مانند: استخوانهاى ريز كنجدى [6] كه بين مفاصل انگشتان (سُلاميات) قرار
دارند؛
[1] در كتاب كليات تشريح مفردات آمده و تشريح اعضاى مركب بدن به
كتاب سوم و در ابتداى هر بيمارى موكول گرديده است.
در اين فصل ضمن تشريح استخوان، مفاصل (بندگاه) نيز مورد بحث قرار
مىگيرد، زيرا مفاصل چيزى جداى از استخوان نمىباشد چنان كه در تعريف مفاصل
مىگويند: محل اتصال طبيعى استخوانها و به عبارت ديگر محلى كه دو يا چند استخوان
در كنار هم قرار مىگيرند، لذا بحث مفاصل براى تمام بودن تشريح استخوان، لازم
مىباشد.
[2] ابن سينا (ره) از تعريف استخوان و مفصل به لحاظ وضوح آن صرف
نظر كرد و در اينجا آنها را به اعتبار منافعشان به پنج گونه تقسيم نمود.
[3] مقصود استخوان كاسه سر مىباشد و استخوان جاندانه (يافوخ در
جلوى سر) از باب تمثيل مىباشد.
[4] زوايد خاردار بر ستون فقرات متوجه عقب مىباشند، زيرا
مىخواهند از آسيب به نخاع جلوگيرى كنند.
[5] در مفاصل براى اين كه ساييدگى بين دو استخوان در اثر اصطكاك،
رخ ندهد از غضروف استفاده مىشود ولى در مفاصل بند انگشتان، بدين منظور از
استخوانهاى بسيار ريزى پر شده كه همانند ساچمه عمل كننده مىباشند و از اصطكاك
جلوگيرى مىنمايند.
آملى شارح قانون، ص 194 مىگويد: «قرشى وجود اين گونه استخوانها
را در مفاصل انگشتان انكار نموده است». و بايد به ديدگاه اهل تشريح اعتماد نمود.